توضیحات : زن و شوهری با هم صحبت می کنند. در غروب یک روز. صحبت هایی کاملاً معمولی. شوهر از دوستی صحبت می کند که از دوران دبیرستان با هم دوست بودند و داستان همینطور جلو می رود. داستان بسیار روان است و تقریباً فاقد هیچ گونه فراز و فرود.
توضیحات : سال ها به خواندن و سرودن اشعاری که در قالب نیمایی یا سپید سروده می شد، میل و رقبت چندانی نشان نمی دادم ، اما با گذر زمان دانستم که تمام حرف دل را با غزل نمی توان زد و هر از چند گاهی دلتنگی هایم را خوب یا بد، تنها در قالب سپید و نیمایی می توانم روی کاغذ بیاورم. این پانزده شعر بخش کوچکی از دل نوشته های شبانۀ من است… همین کلمات است که مونس دلتنگی من می شوند،همین کلمات است که شادیِ روزهای وصال را دو چندان میکنند و همین کلمات است که شبهای هجران را به کنار من نشسته اند…