توضیحات : الیور یک پسر بچه است که توی نوانخانه بزرگ شده . اون قدر بهش ظلم می شه که از اون شهر فرار می کنه و راهی لندن می شه و اونجا به دست یک یهودی می افته که تیمی از بچه های دزد و ولگرد را اداره می کنه و الیور را نیز تحت حمایت خود قرار می دهد . اولیور کودکی خوش ذات و مهربان است که قادر به دزدی نیست و سرنوشت نیز اتفاقات زیادی را سر راه او قرار داده است …
توضیحات : آب بالا آمده بود و همه جور خرت و پرت و آت و آشغالهای گندیده را در آغوش گل آلودش با خود میبرد. باد سردی شلاق کش میوزید و با تازیانه ای سرما صورت آمدم ها را کبود میکرد. صدای تازیانه باد بود و سوز و سرما. زمین از باران دیشب پر از گل و لای بود و آب باران توی چاله چوله های آن یه زده بود. روی پل تاکسی بار ها پشت هم صف کشیده بودند و راننده هایشان در انتظار بار، توی سرما این پا و آن پا میکردند. میدان صاحب الامر همهمه ای داشت که در باد گم میشد.
توضیحات : “بد فورد” نمایشنامه نویس، به سبب کنجکاوی، با فردی به نام “گارو” آشنا میشود. پس از آشنایی پی میبرد که گارو دارای آزمایشگاهی است و کاری علمی میکند. بدفورد به همکاری با گارو میپردازد و آن دو با کمک هم کرهای میسازند و به وسیلهی آن به ماه میروند. در این سفر آنها موجودات غیر عادی و جالبی میبینند، اما در یکی از همین ماجراها بدفورد به تنهایی به زمین باز میگردد. پس از مدتی از سوی گارو که هنوز در کره ماه است پیغامهایی دریافت میکند. گارو درباره ی آن موجودات، اطلاعاتی در اختیار زمین می گذارد. اما آخرین پیغام گارو کامل به زمین نمیرسد و دیگر هیچ خبری از او نمیشود.
توضیحات : داستان امیرارسلان نامدار یکی از مشهورترین داستان های عامیانه به زبان فارسی است.این داستان را میرزا محمدعلی نقیبالممالک، داستانگوی ناصرالدینشاه قاجار برای وی میگفت و در این هنگام فخر الدوله، دختر ناصر الدین شاه پشت در نیمه باز اتاق خواجه سرایان مینشت و داستانها را با دقت مکتوب میکرد و برای آنها نقاشی میکشید. داستان امیر ارسلان اینگونه برجا مانده است.