توضیحات : عميق و دقيق آگاه نيستی كه انچه تو را برانگيخته میكند و عامل گفتگوی ذهنی تو با كلمات و حروف میشود و مانند يك مجسمه به فرمها و فضاهای ذهن تو جان میبخشد چيست. اين يك درد بیدرمانی است كه دلايلش روشن و واضح نيست. دنيايی است كه قرار است جان بگيرد و شايد نقش يك ناجی را برای روح پر دردی بازی كند كه ميل به بودن و متحقق كردن وجود را در خود دارد .
به قول مارگريت دوراس «نوشته، برای خودش و برای جسم و جان خودش هم ناشناخته است. نوشتن حتی بازتاب هم نیست. نوعی مایه است که آدم در خودش و در خویشتن خودش دارد، خویشتنی که در عین حال شخص دیگری است ولی به موازات آدم ظاهر میشود، پیش میرود و در عین حال نامرئی است، با اندیشه و خشم قرین است، گاهی هم با کنش خاص خود با خطر از دست دادن زندگی مواجه می شود.»
وقتی تو گذشتهای را از دست میدهی، گاهی ممكن است رويايی را بدست آوری كه با نمايشی از حروف و كلمات، جهان ذهنی را برای خواننده بازسازی كنی، بدون آنكه اصرار ورزی و ترديد كنی به نويسنده بودن و يا نبودن، قصههايی كه اگر جان و توان باشد امكان به تصوير كشيده شدن، آن هم با مديومی مانند سينما را دارند، اما بدون دكوپاژ.
توضیحات : یکی از مهمترین رمانهای پلیسی شاهین مالت” نام دارد که نوشته داشیل همت است. داستان “شاهین مالت” درباره یک کارآگاه خصوصی به نام سام اسپید است که در پی دنبال کردن پروندهای که به او واگذار شده همکار خود را از دست میدهد. او با سه مجرم عجیب و غریب مواجه میشود که قصد دزدیدن مجسمهای گرانقیمت را دارند. همت با نوشتن شاهین مالت (۱۹۳۰) شهرت جهانی کسب کرد و تاثیر زیادی روی نویسندگان آثار پلیسی و جنایی گذاشت. داشیل همت در ابتدا پاورقینویس هفتهنامههای عامهپسند بود که در آنها به صورت سریالی داستانهای خود را چاپ میکرد. در دهه ۱۹۳۰و ۱۹۴۰ فیلمهای متعددی بر اساس آثار او ساخته شدند و شاهین مالت که شاهکار “جان هیوستن” است، سومین فیلمی بود که بر اساس این کتاب “همت” به روی پرده آمد. جان هیوستن به “شاهین مالت” وفادار ماند، چون خود رمان کامل بود و داشیل همت فکر همه چیز را کرده بود. میگویند تنها کاری که هیوستن کرد این بود که رمان را دکوپاژ کرد و به “جک وارنر” گفت این هم فیلمنامه من!
توضیحات : من به عنوان یک فیلم ساز آماتور اولین فیلم مستندم را در سال ۱۳۷۶ با عنوان پالوده تولید کردم .در واقع اولین فیلم من پروژه پژوهشی درس تکنولوژی تولیدمواد غذایی بود که من به جای اینکه در قالب مقاله ارائه کنم به صورت فیلم تقدیم استادم مرحوم دکتر شهوه ای کردم. توی اون زمان با اطلاعات کمی که از تصویر برداری – مونتاژ – صداگذاری – صدابرداری و کارگردانی داشتم بدون فیلم نامه مشخص و با اتکا به اون فیلمهای مستند زیادی که دیده بودم (به علت فقر وکمبود امکانات من هرگز امکان داشتن یک دوربین عکاسی رو نداشتم چه برسه به دوربین فیلمبرداری ) توی ذهنم یک دکوپاژ ( یعنی کنار هم قرار دادن ذهنی اجزا یی که فیلم نهایی رو تشکیل میده ) کردم . به اصرار من پدرم یک دوربین فیلمبرداری وی- اچ- اس – پاناسونیک ام ۱۰۰۰ رو از یکی از دوستاش قرض کرد و من که تا به حال هرگز فیلمبرداری نکرده بودم پشت دوربین قرار گرفتم و خودم شدم فیلمبردار و کارگردان کا ر . تنها تلاشی که د ر طول کار میکردم این بود که تا میتونم تصویر بگیرم تا توی مرحله مونتاژ بااصطلاح کم نیارم و حواسمم جمع بود که دوربین همش روی اتوماتیک باشه و وایت بالانسمم (که اون موقع نمیدونستم چیه ) الحمدا.. دوربین خوب داده و امروزهم که فیلم رو نگاه میکنم مشکل زیادی توش نبینم ( دست چشم بادومیها درد نکنه با تکنولوژیشون ) خلاصه در طول تصویر برداری سعی میکردم هر جور ملغی که میشه با دوربین بزنم تا پلانهام شبیه مستندهای خارجی بشه اما نشد که نشد .