توضیحات : روزي ملا با پسرش به دهي ميرفتند. ملا پسر را سوار خر كرده خودش پياده راه ميرفت. چند نفر در راه گفتند: ببينيد اين پسر سوار خر شده و پدر پيرش از عقب او پياده روان است. پسر ملا به پدرش گفت: ديدي پدر من گفتم خوب نيست كه شما پياده باشيد و من سوار گردم. قبول نكرديد ديگران هم همينطور ميگويند حالا سوار شويد من پياده خواهم آمد.
ملا سوار شده پسرش پياده به دنبالش روان بود، در راه جمعی گفتند: پدر با كمال بي انصافي سوار شده و پسر جواني را كه با سرد و گرم آشنا نيست در عقبش پياده ميبرد. ملا پسر خود را هم سوار خر كرده خودش هم سوار بود راه افتادند. هنوز چند قدمي نرفته بودند كه دو نفر عابر آنها را از بي انصافي كه كرده و در هواي گرم دو پشته سوار شده بودند ملامت نمودند. ملا و پسرش از الاغ پايين آمده هر دو پياده از عقب الاغ به راه افتادند.
چند قدم كه رفتند باز شخصي رسيده گفت: خدا شعور بدهد دو نفر نادادن در عقب الاغ در اين هواي گرم پياده راه ميروند. ملا غضبناك شده گفت: حرف شما صحيح است ولي راهي براي رهائي ما از زبان مردم پيدا كنيد تكليف خودمان را زود ميتوانيم معلوم كنيم.
توضیحات : کتابی را که از زیرنظر می گذرانید، متعلق به سیار، شاعر جوان و محبوب ماست که بنا به قول همردیفان انجمنی او «ده سال است که شعر می گوید و به اندازه بیست سال شکسته شده است». سیار بیست و شش سال دارد؛ متظاهر و شهرت پرست نیست. از شانزده سالگی به کار شعر پرداخته است. خود او بر این عقیه است که در عرض این ده سال، بیست و چهار ساعتی وجود نداشته که یا مطالعه ادبی نمی کرده یا شعر نمی ساخته، یا ساخته ها را به روی کاغذ نمی آورده است. سیار در مجامع ادبی، با عرضه کردن کالای شعر خویش، در میان هنرمندان محبوبیتی عمیق و ریشه دار نسبت به خود به وجود آورده است.
توضیحات : ملا نصرالدین شخصیتی داستانی و بذلهگو در فرهنگهای عامیانه ایرانی، افغانی، ترکیهای، عربی، کردی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناختهشده است. ملا نصرالدین در ایران و افغانستان بیش از هر جای دیگر بعنوان یک شحصیت بذله گو، اما نمادین محبوبیت دارد. درباره وی داستانهای لطیفهآمیز فراوانی نقل میشود. اینکه وی شخصی واقعی بوده یا افسانهای مشخص نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و همروزگار با تیمور لنگ یا حاجی بکتاش دانستهاند. در نزدیک آقشهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و میگویند که قبر ملا نصرالدین است. او را در افغانستان، ایران و جمهوری آذربایجان ملا نصرالدین، در ترکیه هوجا نصرتین (خواجه نصرالدین)، در عربستان جوحا (خواجه) مینامند و در بین کردها به (ملا مشهور) معروف است. مردم عملیات و حرکات عجیب و مضحکی را به او نسبت میدهند و به داستانهای او میخندند. قصههای او از قدیم در شرق رواج داشته و دانسته نیست ریشه آنها از کدام زبان آغاز شده است.
توضیحات : شاید این جمله را بارها شنیده باشیم “انسان اشرف مخلوقات است”. اما آیا واقعاً این طور است؟ آیا هر انسانی اشرف مخلوقات است؟ اصلاً چرا به انسان اشرف مخلوقات می گویند؟ اعطای این صفت به انسان، چه مسئولیتی برای وی به ارمغان می آورد؟ آیا به او این مجوز را می دهد که به واسطه اشرف مخلوقات بودنش نسبت به بقیه کائنات هر طور خواست رفتار کند؟ برای پیدا کردن جواب این پرسش ها حتما این کتاب را دانلود کنید.