توضیحات : ساعت ده شب بود که حسب المعمول به محل شغل خود رهسپار میشدم. عادتا در موقع حرکت سرم را زیر انداخته و با قدمهای بلند به طرف مقصدی که دارم پیش میروم. دویست متر مانده به محل اداره ام، بقایای خرابه های یک خانه کردی موجود است که هنگام آبادی و نو بودنش فقط عبارت بود از چهار دیواری که با شفته و گل آن را بنا نموده، طول آن سه ذرع و نیم و ارتفاعش نیز سه ذرع. مدخل آن را یک درب تنگ و کوتاهی به عرض سه چارک و ارتفاع یک ذرع و چارک تشکیل، دو سوراخ کوچک هم یکی از سقف و دیگری از دیواری که به طرف شمال نگاه می کند، برای دخول هوا و روشنایی بازگذاشته اند. این کلبه به طوری که در توقف چند ساله خود در کرمانشاه به خاطرم مانده، در اوان معموریتش محل سکونت یک خانواده کرد که عبارت از یک زن و شوهر پیر و سه طفل کوچک و یک دختر تقریبا هجده ساله بودند؛ ولی چون بنیان آن چندان استحکام و استقامتی نداشت، در اثر برف و باران و آفتاب، در مدت سه چهار سال دیوارهای آن ترکهای سختی برداشت و یک قسمت سقف نیز حالت سقوط به خود گرفته….
برچسب ها : . آدم فروش, جنایات آمریکا, جنایات بشر نوشته ربیع انصاری, جنایات هیتلر, ربیع انصاری اصفهانی, ربیعالثانی
سلام من این کتاب را زمان رژیم سابق خواندم آن زمان جوانی بودم که هنوز صورتم مو در نیاورده بود حالا 66 سالم است من اون زمان فرمی دیدم که رایگان بود که نوشته بود اینو تکمیل کنید به صندوق پست بیندازید کتاب رایگان به شما میدهند من این کار را کردم هرهفته برای من کتابهای رایگان شیرین در این سبک دینی برایم ارسال میشد حتی تا سال 57 هم ادامه داشت و این کتاب یکی از اون کتابها بود که همیشه در ذهن من باقی است وگلی گریه کردم بعد پدرم مرا کتک مفصلی زد که چرا از این کتابها میخوانم چون فکر میکرد که عکس رو جلد او با محتوای داخل کتاب هم بده بعد گنجکاو شداونو خوند او هم کریه کرد بعد با زبان بی زبانی از من عذر خواهیکرد چون غرورش اجازه نمیداد که بگهمن اشتباه کردم
من یه نوجوون دهه هشتادی ام،باخط ب خط این کتاب گریه کردم و مطمعنم مامانم کله امو میکنه بخاطرخوندنش
سلام وتشکر از زحمات شما