توضیحات : در دفتر کارم نشسته بودم که ناگهان تلفن روی میزم زنگ کشید. به سرعت گوشی را برداشتم و خودم را معرفی کردم و پرسیدم
– بفرمایید، چه کاری دارید؟
صدای هیجان زده و وحشت آلوده مردی از آن سوی سیم گفت:
– گوش کنید آقای کارآگاه… من… من در مخمصه عجیبی گیر افتادم.
او سکوت کرد و من صدای تنفس سریع وی را شنیدم و گفتم:
– خب بفرمایید چه اتفاقی برایتان روی داده و اصولا شما چه کسی هستید و از کجا صحبت می کنید؟
صدای مرد مزبور از آن سوی سیم بار دیگر به گوشم رسید:
– من ایدونیک بودرک هستم….
برچسب ها : . خنجر خونین, داستان خارجی, رمان ترجمه شده, ماسه های خونین, میکی اسپیلین
تازه وارد هستم امیدوارم بتوانم از این شرایط ایجاد شده استفاده کنم
سلام دوست عزیز
به پارس بوک خوش آمدید.
سلام خیلی خیلی ممنون بابت کتابایی ک میذارین تو سایت من با کتابای زیادی از طریق سایت شما آشنا شدم 🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
سلام پارس بوکی عزیز
سپاس از همراهی و لطف شما.