توضیحات : پوارو پرسید: جناب دکتر مورلی تشریف دارند؟ هرکول پوارو در تمام این مدت خدا خدا میکرد که مثلا دکتر مورلی بنا به دلایلی آن روز به مطب نیامده باشد یا تصمیم گرفته باشد آن روز مریض دیگری نپذیرد یا مثلا سرما خورده و حال و حوصله دندان کشیدن نداشته باشد. متاسفانه دعاهای پورارو مستجاب نشد. پسرک خود را عقب کشید و پوارو را به داخل دعوت کرد و در را بست. پوارو فهمید که سرنوشت آن روز سر سازگاری با او ندارد.
خوبه
بنظر من یه امکانات جدید هم میتونید به سایتتون اظافه کنید
خیلی خوب بود اگه میشد وقتی روی اسم نویسنده کلیک میکنیم تمام کتابهای موجود از اون نویسنده لیست بشه
کلیه آثار خانم سر کریستی رو مطالعه کردم کسی نظرات من رو میخونه ؟
خواستم خواهش کنم ممکنه توی ین زمینه شغلی برای من در نظر بگیرید؟
ممنون بابت گذاشتن این کتاب زیبا…
اثرات آگاتاکریستی رو بیشتر بگذارید