توضیحات : دو هفته از بستری شدن مهدی کوچک زاده در بیمارستان کوچک شهر نطنز میگذشت. بیمارستانی با متخصصان اندک و مراجعان بسیار و اغلب میشد صدای زجه و زاری را در محیط آنجا شنید که دردمندی بیتابی میکرد یا کسی از آنها مرده بود. مهدی سرفه خشکی کرد و با قدی خمیده برخاست تا پنجره را باز کند. پنجره آهنی کرمی به لرزه درآمد و نسیم خشک بیابان های نطنز وارد اتاق شد. آن بیرون جدای از سرو صدا ها و درختان خشک، چیز بیشتری وجود داشت که توجه مهدی را جلب کرد …
برچسب ها : . ارتباط با جن, ازدواج جن و انسان, بیمارستان نطنز, جنگیر, دنیای اجنه, دورگه, رمان فارسی, عکس جن, مجتبی ورشاوی, مرد یهودی
ایول باحال بود ممنون
سلام
ممنون از کتابهایی که گذاشتید
ولی بخش دوم این کتاب چی شد؟؟؟
خواهشا بخش دوم هم بگذارید ممنون میشم
ادبی بود ولی خوب بود
خیلی ممنون از کتابتون خیلی آموزندس
این چی بود خداوکیلی ؟! ما اومدیم داستان بخونیم نه اینکه کتابی پر از جملات ادبی و سنگین !!
سه صفحه خوندم به کل پشیمون شدم