توضیحات : از مسائلی که در بررسی یکی بود و یکی نبود باید به آن دقت کرد٬ این است که اهمیت این کتاب بیشتر از قوت داستانهای آن در تقدم آن نسبت به نمونههای دیگر است. نثر او هنوز برای داستان کاملاً آماده نیست و حال و هوای گزارشی نثر مشروطه را دارد اما به هر ترتیب این کتاب نقطهٔ شروع تغییر در داستاننویسی ایرانی است. جمالزاده خود در مقدمهاش ذکر میکند که این مجموعه را محض تفریح خاطر از مشاغل جدیتر نوشتهاست. « او هیچگاه از داستان کوتاه نام نمیبرد و همواره از رمان سخن میگوید. این نکته٬ نشان میدهد که داستان کوتاه به عنوان یک نوع مستقل ادبی در آن سالهای زیادنویسی و رواج تحقیقات فاضلانه در متون ادبی کلاسیک٬ چقدر بیاعتبار و ناشناخته بودهاست.»
از شاخصههای یکی بود و یکی بود طنز جمالزاده است. بهطور کلی در رمانهای اولیه نویسنده با لحن جدی و صریح به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی میپردازد ولی در داستان کوتاههای اولیه نویسندگان از سلاح طنز استفاده میکنند تا در برابر قدرت بایستند و شاید این یکی از علل توفیق بیشتر آنها باشد. «رمانهای اولیه (شمس و طغرا٬ تهران مخوف٬ زیبا و مانند آنها) همزمان با داستانهای کوتاه (یکی بود و یکی نبود و آثار دیگر) بلکه پیشتر از آن نوشته شدهاند؛ در حالی که داستان کوتاه از جهت حضور مایههای فراوان طنز موفقتر بوده است.»
توضیحات : نخستین کسی که اقدام به گردآوری اصطلاحات عامیانه نمود محمد علی جمالزاده بود.ایشان در سال ۱۳۳۰ کتابی با نام (یکی بود یکی نبود) منتشر ساخت و در این کتاب که مجموعه ای از چند داستان کوتاه بود ضمن مقدمه ای اظهار داشت که باید نویسندگان فارسی دیگر سبک پیچیده و درباری مرسوم را کنار بگذارند و توجه بیشتری به کلمات عوامانه کنند و اظهار داشت که نوشته های ادبا به گونه ای باشد که عوام بفهمند (خدایش بیامرزد) و خواص بپسندند و او این امر را دموکراسی ادبی نامید.جمال زاده در انتهای کتاب یکی بود یکی نبود مجموعه ای از اصطلاحات و لغات عامیانه را گردآوری کرد که شاید بتوان گفت این اقدام نخستین تلاش برای ثبت و ضبط زبان محاوره ای فارسی بو.جمال زاده در سال های بعد (۱۳۴۱) کار خود را توسعه داد و کتابی حجیم در ۵۸۶ صفحه به نام فرهنگ لغات عامیانه منتشر ساخت. در این کتاب هزاران اصطلاح و واژه های عامیانه را جمع آوری و معانی آنها را توضیح داد.
توضیحات : تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشی پدیدآورد و تعداد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را به شیوهای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کممانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را میداد که به مهمترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. دکتر صادق رضازاده شفق دربارهٔ سعید نفیسی مینویسد:
«من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم. میتوانم بگویم که در همه عمر مردی در کتابدوستی و مطالعه و فراواننویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم… در عین فراواننویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمیداشت مدتی نگذشته مقالهای وافی و مطالبی کافی به رشته تحریر میکشید… در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچیک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایه او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ مقایسه کرد… تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم. قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن میکرد ساعتی نمیگذشت که ستونها و صحیفههایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش میگشت و شخص آنچه را که سحر قلم عنوان دادهاند به چشم میدید.»