توضیحات : مل بیکرزفلد مدیر فرودگاه بینالمللی و پر ترافیک لینکلن است که گرفتار کولاک شدید برف شده و تمام تلاش خود را میکند تا فرودگاهش بر روی پروازها بسته نشود. کاپیتان ورنون دمرست شوهر خواهر مل است که با او درگیری داشته و دو مرد روابط خوبی با یکدیگر ندارند. همان شب قرار است که کاپیتان دمرست به طور آزمایشی با پروازه شمارهٔ ۲ هواپیمایی ترنس گلوبال به مقصد ایتالیا پرواز نماید تا گواهینامهٔ بالاتر خلبانی خود را دریافت دارد. در بین مسافران هواپیما یک مقاطعهکار بازنشسته به نام گوئررو نیز هست که کیف کوچکی را با خود حمل میکند. او که تمام دارایی باقی ماندهٔ خود را صرف بیمه کردن خویش نموده است امید دارد تا با مرگش تمام حق بیمهٔ عمرش به همسرش برسد و به همین منظور میخواهد که هواپیما را منفجر کند. اما پس از پرواز هواپیما نقشهاش برملا شده و در حین کشمکش برای گرفتن کیف حاوی بمب از او ضامن آن رها شده و بمب منفجر میشود. گوئررو به خارج از هواپیما کشیده میشود و هواپیما که دچار آسیب شدید شده، چارهای جز فرود اضطراری در فرودگاه برف گرفتهٔ مل را ندارد. اما تنها باند موجود فرودگاه به سبب خارج شدن و گیر کردن هواپیمای دیگری در گل و شل بسته شده و تلاشها برای بازکردن آن بی نتیجه ماندهاست. سرانجام جو پترونی لحظهای پیش از فرود پرواز شمارهٔ ۲ موفق به حرکت دادن هواپیمای در گل گیرکرده شده و بوئینگ ۷۰۷ ترنس گلوبال موفق به فرود میشود.
توضیحات : شخصیت اصلی این رمان دختر جوانی است به نام سلیا که برای شرکتهای دارویی به کار بازاریابی اشتغال دارد .سلیا به سبب خودباوری, اعتماد به نفس و با کنار نهادن تمام موانعی که پیش رو دارد به بالاترین مقام داروسازی شرکت میرسد .شخصیت فرعی داستان نیز معلمی پاکباخته است که به خاطر علاقه وافر به شغل معلمی ساعتها در گوشه آزمایشگاه به کار تحقیقاتی خویش ادامه میدهد و بدین ترتیب این رمان با بن مایه روانشناسی اراده زن شکل میگیرد.