توضیحات : برای روشن شدن ذهن خواننده عزیز ذکر این نکته لازم است که غرض نویسنده این کتاب قلمفرسایی و توجه بنکات باریک و دقیق ادبی و اطناب در سخن پردازی نبوده و نخواهد بود، بلکه منظور، شرح و بیان حقایقی است که از زبان اکثریت زنان شنیده شده است و آنچه مرا وادار بنگارش این کتاب نمود دیدن مصائب زنان و نحوه قضاوت مردان در مورد زن است، اغلب در مجامع و محافل انس مردان بدون در نظر گرفتن وضع اجتماعی و عدم قدرت زن او را مقصر شمرده و حمله را نسبت بوی آغاز می نمایند و آخرالامر پس از تمام نسبتهای ناروایی که باو می دهند او را محیل و مکار می خوانند و نمی دانند که علت این امر همان ضعف و زبونی زنست که چون در مقابل قدرت و زورگوئی مرد هیچ وسیله ندارد، به حیله و دروغ متوسل می شود تا شاید کمتر جور ببیند. در نتیجه ندانسته دروغ را عادت ثانوی فرزندان خود می سازد و قهراً بر خلاف نیت واقعی خود، راه خلاف انسانیت و شرافت را از بدو زندگی بآنها می آموزد. آری دیدن این بدبختی ها و محرومیت زن، عجز و بیچارگی او ولو خیلی عالیمقام و با شخصیت و فاضله باشد، ظلمی که از مرد تحمل می کند اگر چه دارای تمول و حقوق اجتماعی باشد، صدمات و مشقاتی که از شریک و دوست ابدی زندگی خویش برخود هموار می سازد مرا بر آن داشت که علت العلل اینهمه اختلاف را جستجو نموده و در عین حال سبب پاره شدن رشته زندگی را پیدا کنم و ببینم چرا؟ زن و مرد نمیتوانند بارسنگین زندگی را با تشریک مساعی خود بمنزل برسانند و نیمه راه یکی خسته شده و شانه از زیر بار خالی میکند؟!…
توضیحات : سال ۱۳۵۰، سال کورش بزرگ نام گرفت و در مهرماه این سال جشن باشکوه و بی نظیری بیاد بود دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران منعقد گردید. نام کورش که در تاریخ جهان بر صحیفه بشر دوستی و حفظ حقوق انسانها با خط زرین ثبت شده و همواره جاودان خواهد بود، یک بار دیگر بلندآوازه شد و توجه سران کشورها، دانشمندان و صاحبنظران جهان بایران، این کشور باستانی که از دیرباز از مشعلداران و پیشگامان تمدن و فرهنگ و هنر عالم بوده است، معطوف گردید و مفاد سنگ نبشته کورش بزرگ پس از فتح بابل، که بعنوان نخستین اعلامیه حقوق بشر شناخته شده است، بر لوح زرین، زینت بخش تالار سازمان ملل متحد شد. برگزاری این جشن ملی و این مراسم شکوهمند، به اهل تحقیق و مطالعه فرصت تازه ای داد که شناسنامه دو هزار و پانصد ساله ایران را ورق بزنند، گذشته و حال را باهم مقایسه کنند و به رمز بقاء ملتی که بیست و پنج قرن پیش اساس شاهنشاهی آن بر عدالت و نوعدوستی پایه گذاری شده و امروز نظام نوین انقلاب سفید آنرا در مسیر عدالت اجتماعی و حفظ صلح بسرعت بسوی تمدنی بزرگ به پیش می برد، پی ببرند.
چون در سراسر کشور همه افراد و سازمانها با انگیزه تجدید افتخارات گذشته و احساس غرور ملی، از جان و دل سعی داشتند که بنحوی از انحاء بسهم خود در اجرای این مراسم شرکت داشته باشند، از طرف سازمان زنان ایران، برنامه ایراد یک سلسله سخنرانیهانی طرح ریزی شد که در خلال آنها نقش مهم زن را در تاریخ دوهزار و پانصد ساله گذشته ایران از جنبه های مختلف اجتماعی، مورد بررسی و بحث قرار دهد. این برنامه در خردادماه ۱۳۵۰ شروع شد و با سخنان تاریخی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی، ریاست عالیه سازمان زنان ایران در شهر طوس در کنار آرامگاه فردوسی حسن مطلع یافت و تا شهریورماه در شهرهای تبریز – اهواز – کرمان – همدان – اصفهان – رشت – کرمانشاه – ساری – رضائیه – تهران – آبادان بوسیله بانوان دانشمندی که هریک به تناسب ذوق و تخصص خود موضوعی را برای سخنرانی برگزیده بودند، ادامه یافت و از گردآوری آنها این مجموعه فراهم آمد تا برای مطالعه علاقمندانی که نتوانسته اند در جلسات سخنرانیها شرکت کنند، مورد استفاده قرار گیرد و بیاد بود سال کورش بزرگ که از این ببعد نقطه عطف تازه ای در تاریخ ایران خواهد بود باقی بماند.
توضیحات : این مجموعه، روایتی از زندگی زنان زندانی عادی و غیرسیاسی است که جز صفحهی حوادث روزنامهها، کمتر جایی ردی از آنها دیده میشود. زندگی زنانی که وقتی برای ۴۵ روز در بند عمومی زندان اوین حبس بودم، کنارشان زندگی کردم، قصههایشان را شنیدم و قول دادم که از زندگیشان پشت دیوارهای بلند زندان و آنچه بیرون از زندان بر آنها گذشته، بنویسم. از آنهایی که به اتهام قتل دستگیر شده بودند و هرچهارشنبه، چوبهی دارشان را انتظار میکشیدند تا آنهایی که به اتهام سرقت و کلاهبرداری و «فحشا» در زندان بودند و بیرون از زندان هیچکس منتظرشان نبود.
از همان اولین روزهای پس از آزادی، ماجرای زندگی هرکدامشان را بارها و بارها نوشتم و خط زدم و دوباره از اول شروع کردم. هرچه مینوشتم، نمیتوانستم تمام آنچه را در زندان و زندگی با زندانیان زن تجربه کرده بودند، به تصویر بکشم، اما قول داده بودم. قول داده بودم و هربار که یکیشان بالای چوبهی دار میرفت، خودکشی میکرد، یا از سرطانی که در زندان به جانش افتاده بود، میمُرد، قولم بیشتر از همیشه روی شانههایم سنگینی میکرد.
توضیحات : از دلایل بحران هویت دختران ممکن است آن باشد که، دختران در جامعه از سوی جنس مذکر (که از نظر قدرت جسمی و بدنی خود را نیرومندتر می بیند) در معرض اقسام و انحاء آزارها قرار گیرند و نتوانند به صورت شایسته از خود دفاع کنند و از این رو در مقابل جنس مخالف، دچار بحران و مشکل شده و این معضل به انحاء شیوه ها (ضدیت با جنس مؤنث، مذکرگرایی، اختلاط بی قید و حد با پسران و…) خود را نشان دهد. نکته ی قابل بحث در این قسمت آن است که، آیا از نگاه دینی، دولت اسلامی برای دفاع از زنان و خصوصاً دختران، که به جهت زیبایی، کم تجربگی و ضعیف بودن، آسیب پذیرترند، وظیفه یی بر عهده دارد یا خیر؟