توضیحات : تاریخ علمی است که زندگی کردن را می آموزد زیرا درس زندگی و آموختن آموزه های دیگران است سرگذشت کسانی است که در زمان خود سرآمد روزگار بوده اند و دیده اند و شنیده اند آنچه را که ما در تاریخ میخوانیم. انسانی که همیشه گذشته را پیش روی داشته باشد کمتر به خطا میرود و گذشته یعنی تاریخ. تاریخ درسی است که گذشته را میگوید حال را می نگارد و آینده را گاه پیش بینی میکند. بنابراین آموختن آن امری است که کسی را از آن گریزی نیست. میخوانیم شاهانی را که به گذشته ننگریستند و معدوم شده اند و برعکس آنهایی که تاریخ خوانده اند و عیرت گزفته و عمل کرده اند.
توضیحات : تاریخ مبارک غازانى، اثر فارسی رشیدالدین فضلالله بن عمادالدوله ابواخیر، هسته اصلى «جامع التواریخ» بوده و در بردارنده تاریخ ایلخانان در ایران، از هولاکو تا غازان خان مىباشد. ظاهراً کتاب به فرمان غازان و با دریافت مبلغ یک میلیون دینار و در زمان او نوشته شده است. مؤلف به خوبى توانسته وضع مردم، مشکلات زندگى آنان، طرز معیشت، اوضاع مذهبى و طرز سلوک عمّال دولت با کارگزاران را منعکس کند که این باعث اهمیت کتاب شده است. کتاب با مقدمه مؤلف، در اشاره به تقسیمات آن آغاز و مطالب در سه قسمت ارائه شده است.
سبک نگارش کتاب بر خلاف تاریخ جهانگشاى جوینى و تاریخ وصاف، بسیار ساده و روان بوده و نوشتههاى مغولىِ آن به زبان فارسی محاورهاى روزگار مؤلف ترجمه شده است که سبکى نو محسوب مىشود. نویسنده در دوره غازان، بانى اصلاحات ایلخان زمان خود بوده و در اصل مىتوان کتاب را راهنماى وى براى غازان خان در راستاى انجام این اصلاحات دانست. وى روابط نزدیکى با غازان خان داشته و مورد اعتماد وى بوده است. او سعى کرد در قالب شخصیت غازان خان، حاکم و پادشاه ایدهآل خود را ترسیم کند. کتاب، منبع اصلى در مطالعه تاریخ عصر ایلخانان و شامل مجموعه «یرلیقهاى غازان» یا فرامین وى در مورد اصلاحات مالى مىباشد. با این که مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود از آنان با احترام یاد کرده است؛ ولى گزارش کشتارها، ویرانگرىها و غارتهاى آنان را به تفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده است. مؤلف در جاى جاى مباحث، اطلاعات فشردهاى از تاریخ معاصر خود را نیز ذکر کرده که از ویژگىهاى کتاب به شمار مىآید.
توضیحات : این کتاب مجموعه چهار تحقیق مستقل درباره دوره ایلخانان است: الف) دین و مذهب در عهد ایلخانان ایران؛ ب) تصوف در دوره ایلخانان؛ ج) جامعالتواریخ و تاریخنویسی در دوره ایلخانان؛ د) مقلدین شاهنامه در دوره مغول و تیموری و تاریخ منظوم شمسالدین کاشانی. قسمت اول و دوم در حقیقت مکمل تاریخ سیاسی مغول و مقدمهای برای ورود در مباحث مربوط به تاریخ اجتماعی آن دوره محسوب میشود. قسمت سوم و چهارم شامل تحقیق نسبتاً دقیق و کمسابقهای درباره تاریخنویسی در دوره مغول و ارزش و اهمیت جامعالتواریخ و مؤلف واقعی آن و مسئله رابطه جامعالتواریخ با خواجه رشیدالدین و همچنین مقلدین شاهنامه در دوره مغول و تیموری و تاریخ منظوم شمسالدین کاشانی است.
توضیحات : چوپانیان، خاندانی حکومتگر از قبایل مغول، منسوب به امیرچوپان، که در دستگاه ایلخانیان از گیخاتو، پنجمین ایلخان تا ابوسعید بهادرخان، نهمین و آخرین ایلخان بزرگ، صاحب مقام و شهرت بودند و پس از آن تا استیلای تیمور بر بخش بزرگی از قلمرو غربی مغول به استقلال فرمان میراندند. امیرچوپان، چوپان بن ملک بن توداؤن (مق ۷۲۸ق/ ۱۳۲۸م)، نخستین دولتمرد این خاندان که به قبیلۀ سولدوز، از قبایل مغول منسوب است و در زمان هلاگوخان به ایران آمد (رشیدالدین، ۱/۱۷۷- ۱۷۸؛ ابوالقاسم، ۸؛ بناکتی، ۳۶۲-۳۶۳). نیای بزرگ این خاندان سورغـان شیره، چنگیز را از اسـارت قوم تـایچیوت ــ از طوایف مغول ــ رهانیده بود و ازاینرو، خاندانش مورد توجه و احترام چنگیزخان بود و آنان را «به غایت نیکو میداشت» . امیرچوپان در عصر ایلخانی ارغون (سل ۶۸۳-۶۹۰ ق /۱۲۸۴-۱۲۹۱م)، در جنگ با سپاهی که از دشت خزر به جنگ آمده بودند، شایستگی خود را نشان داد و بهتدریج در دستگاه ایلخانان مناصب بلند یافت. ارغون در ۶۹۰ ق درگذشت و بر سر جانشینی او میان بایدو و گیخاتو اختلاف شد. چوپان به حمایت از گیخاتو برخاست و از کسانی بود که او را بر تخت ایلخانی نشاند . پس از دوران کوتاه حکومت گیخاتو ــ که با قتل او در ۶۹۴ ق/ ۱۲۹۵م سرآمد ــ نوبت به بایدو رسید (همانجاها). بایدو از آغاز با مخالفت غازان خان مواجه شد که در پی انتقام خون گیخاتو بود ( منتخب، نیز اشپولر، همانجاها). در این میان امیرچوپان و برخی دیگر از امیران به غازان تمایل یافتند و غازان آنان را پذیرفت و نشان و خلعت داد . …
توضیحات : با شنیدن نام لطفعلی خان زند به یاد میارویم رشادت های او را که در برابر آقا محمد خان قاجار . در این کتاب خواهم گفت از آنچه میدانم از لطفعلی خان و چه کرد و چه میراثی برای نسل های آینده به جا گذاشت . آری لطفعلی خان زند،شاهزاده ای زندی بود که شاید تراژدی غم انگیز پایان زندگانی اش هر انسان مهر ورز و هر ایرانی راستین را به گریستن وا میدارد.لطفعلی خان به دست سر دودمان ترک های قاجاری که سیاه ترین دوران را برای ایرانزمین فراهم می آوردند به گونه ای دلخراش و غیر انسانی شکنجه و کشته شد.و پیش از دستگیری اش تا جایی که توانست در برابر ترک های قاجار یک تنه ایستادگی کرد و هنگامی که اسبش را به زانو در آوردند،دستانش را جلو آورد و فریاد زد : ببندید که دستان ایران بسته اید.