توضیحات : قوم بزرگ و با فرهنگ تاجیک گرچه همواره به صلح طلبی و دانش پژوهی مشهور بوده است اما با این وجود در کنار فرهیختگانی مانند فردوسی، بیهقی و شمس الدین جوینی، دلاورانی از این قوم برخواسته اند که هر کدام شان در میدان رزم، با سپاهی برابری میکردند. یکی از این رادم ردان تاجیک پهلوان جمال الدین محمد غوری بود. سپهداری که مردانه در برابر مغول ها رزمید و یکی از تاجیکانی بود که انتقام تاریخی تاجیکان و میلیون ها انسان بیگناه دیگری که به وسیله مغول ها کشته شده و یا به بردگی گرفته شده بودند را از مغول ها گرفت اما شوربختانه این قهرمان آنگونه که باید و شاید در میان تاجیکان شناخته شده نیست و گمان نمیکنم به استثنا مثنوی سام نامه، تاکنون کتاب دیگری در مورد این سپهدار بزرگ نوشته شده باشد. متاسفانه سام نامه که بزرگ ترین و معتبر ترین منبع زندگانی سپهدار بود اندکی پس از به پایان رسیدن ا ز بین رفت ؛ سام نامه، شاهنامه ای بود منظوم و مصور که بیست هزار بیت داشت و از پنجاه بخش تشکیل شده بود. این مثنوی را سیفی هروی، تاریخ نگار و شاعر پرآوازه دربار ملک فخرالدین کرت با الهام پذیری از شاهنامه فردوسی در وصف نبرد ها و دلاوری های پهلوان جمال الدین محمد سام سپهسالار نامدار خراسان سروده بود و مغول ها پس از تسخیر شهر هرات در سال ۷۰۶ این شاهکار ارزنده را از بین بردند. زمانی که مشغول نگارش کتاب سربداران بودم تصمیم گرفتم که به پاس بز رگ داشت از این قهرمان، کتابی در مورد او بنویسم و خداوند را سپاسگزارم که سرانجام به این هدفم هم رسیدم.
توضیحات : تغییر از جمهوری شورایی به اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع که در فرهنگ عامه از آن با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نام میبرند، تغییرات عظیم سیاسی و تاریخی بود که در آخرین دهه سده بیستم میلادی اتفاق افتاد و از پیامدهای مهم آن، پایان جنگ سرد و آغاز یک سلسله جنگهای خونین در اروپای شرقی مخصوصاً بالکان و جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی، جنگهای داخلی مانند جنگ اول چچن، آسیای مرکزی مانند جنگ داخلی تاجیکستان، قدرت گرفتن بنیادگرایی اسلامی در افغانستان و پیدایش طالبان بود.
از مهمترین علل سلب حاکمیت حزب کمونیست بر اتحاد جماهیر شوروی میتوان به علاقه حاکمان جدید حزب به بازار آزاد و افزایش حس ملیگرایی در جمهوریهای مختلف مخصوصاً روسیه (به رهبری بوریس یلتسین) و قزاقستان نام برد.
به علت موقعیت غالب روسها در اتحاد شوروی، در بیشتر موارد، کمتر تفاوتی میان روسیه و اتحاد شوروی در اواخر دهه ۱۹۸۰ قائل میشدند. اما حقیقت آن است که رژیم تحت سلطه روسها به مفهوم آن نبوده که روسهای جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه ضرورتاً از این نوع آرایش (حکومتی) برخوردار بودهاند. در اتحاد شوروی، روسیه حتی از حداقل ابزار قرار گرفتن به عنوان ایالت بودن که جمهوریها از آن برخوردار بودند، همچون شاخه حزب کمونیست در سطح خود کاگب، شورای اتحادیه تجاری، دانشکده علوم، محروم بودهاست. دلیل این موضوع این است که اگر این سازمانها دارای شاخههایی در سطح روسهای جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه بودند، ممکن بود قدرت ساختارهای سطحی اتحاد را تهدید نمایند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، گورباچف اهمیت جمهوری سوسیالیست فدراتیو روسیه شوروی را کم برآورد نمود که به عنوان پایه دوم قدرت رقیب برای اتحاد شوروی محسوب میشد. نوعی واکنش شدید ملیگرایانه روسی، توسط برخی از روسها با اظهار این مطلب مطرح شد که روسیه مدت زیادی بوده که از طریق دادن یارانه نفت خام ارزان موجب فقیرتر شدن جمهوریها شده است. به عنوان مثال تقاضاهای مربوط به موسسات داخل روسیه افزایش مییافت که این به دلیل برابری بین جمهوری روسیه و اتحاد شوروی منجر به کاهش توسعه میگردید. همزمان با این که ملیگرایی در اواخر دهه ۱۹۸۰ طنین انداز میشد، تنش میان آنهایی که میخواستند اتحادیه تحت سلطه روسیه را یکپارچه نگهدارند و گروهی که خواهان ایجاد کشور قدرتمند روسیه بودند، تشدید شد.