توضیحات : در سال ١٢٩٠ شمسی قانون اساسی وزارت معارف به تصویب رسید و تعلیمات عمومیو اجباری جزو وظایف دولت قرار گرفت. نظام آموزشی چهار نوع مدرسه: مکاتب ابتدایی دهکده، مکاتب ابتدایی بلده، مدارس متوسطه و مدارس عالیه را شامل بود. بر طبقاین قانون همه دستگاههای تعلیم وتربیت دولتی و خصوصی با برنامه یکسان، زیر نظارت دولت قرار گرفت و دوره تعلیمات ابتدایی شش سال و تعلیمات متوسطه نیز شش سال مقرر شد. بر اساس این قانون دولت به تاسیس دبستانها و دبیرستانها در سراسر کشور دست زد و دارالمعلمین (دانشسرای مقدماتی) برایتربیت دبیر تاسیس شد.در سال ١٣٠٠ شمسی قانون شورای عالی فرهنگ به تصویب رسید. مطابق این قانون کلیه امور مدارس شامل سازمان، برنامه، امتحانات، استخدام معلم، مدت زمان آموزش در سطح کشور یکسان شد و مولفان ملزم شدند که کتابهای درسی را مطابق برنامهای که از طرف وزارت معارف به آنها ابلاغ میشد تالیف نمایند. در همین برنامه بود که آموزش علوم درایران از دوره ابتدایی آغاز شد و کتابهایی نیز برای آموزش علوم نوشته شد.
کتاب فارسی سوم دبستان سال ۱۳۰۸ . که با خط زیبایی نوشته شده است و دارای داستان ها و پندهای آموزنده است . متاسفانه جلد هم ندارد و کیفیت نقاشی هایش پایین است ولی به هر حال کیفیت متن اش بد نیست و یاد آور دوران پدر بزرگ های ما یا پدربزرگ های پدران ماست .
توضیحات : خیلی ها گمان می کنند که حتما باید یک سخنران یا یک گوینده ،مجری یا بازیگر بود تا فن بیان خوبی داشت اما یک معلم به عنوان کسی که سرنوشت دانش آموزان را می تواند تغییردهدو الگوی دانش آموزان است شدیدا به فن بیان نیاز دارد .معلم بازیگر صحنه آموزش است ،در این صحنه معلمی موفق تر و اثر گذارتر است که بتواند با بیانی شیوا مطالب رابیان کند. یک معلم هرچقدر هم که علم داشته باشد اما مهارت بیان کردن آن را نداشته باشد ،کاری انجام نداده است . فن بیان در تدریس بسیار ضروری و مهم است و این فن بیان است که شما رامعلمی با اقتدار و با اعتماد به نفس بالا نشان می دهد یا معلمی ضعیف .
توضیحات : یک معلّم خوب، با اینکه کار معلمی برایش یک وظیفه است؛ امّا مهم تر از هر چیز، همواره انسان حساسی است که به حال یک یک دانش آموزان سخت توجّه دارد و در هر موقعیت می کوشد تا رفتار مناسبی از خود نشان دهد؛ چرا که می داند خیلی از مسائل تعلیم و تربیت؛ ریشه در روابط، طرز نگاه و برخورد معلّم با دانش آموز دارد. تجربه نشان داده است که وقتی دانش آموزی، در درس ضعیف بوده و در انجام تکالیف مشکلی دارد، بدرفتاری و ناسازگاری را ترجیح می دهد؛ زیرا او تجربه کرده است که تقاضای کمک از معلّم و یا دیگران به خاطر ندانستن درس ممکن است، باعث سرزنش، توبیخ و تنبیه و یا تمسخر و استهزاء گردد. تنبیه های لفظی، پیشرفتی ایجاد نمی کند؛ بلکه برعکس سبب دلسردی و تخریب قوه ابتکار و از بین رفتن اعتماد به نفسِ دانش آموز می شود و از طرفی عامل مهم ایجاد تنفّر و انزجار نیز می باشد.