توضیحات : خاله آنا در سن شانزده سالگی به مرض ذات الریه که ناشی از قلبیشکسته بود، ازدنیا رفت. البته این که در آن زمان هنوز پینیسیلینکشف نشده بود، هم در مردنش نقش اساسی داشت. وقتی که برتا خواهر کوچکتر در آن غروب مرداد ماه پس از شنیدن خبر مرگ آنا گریهکنان به باغ دوید، دید، همزمان با آخرین خس خسی که از گلوی آنا بیرون آمد تمام یوهانسبرهای قرمز سفید شدند. باغی بزرگ بود و بوتههای سالمند یوهانسبر زیر بار آن همه میوه که مدتها از زمان چیدنشان گذشته بود خم شده بودند. اما به دلیل بیماری آنا هیچکس به فکر میوه ها نبود. مادربزرگ بارها برایم قصه های آن دوران و کشف یوهانسبرهای عزادار را تعریف کرده بود. از آنوقت به بعد در باغ مادربزرگ فقط یوهانسبر سفید و سیاه رشد می کرد و همه تلاشها برای بازگرداندن رنگ قرمز به این میوه اثر نداشت. کسی هم زیاد از این بابت دلخور نبود. سفیدها هم تقریبا به اندازه یقرمزها شیرین بودند و هنگام پختن ژله پیشبند را آلوده نمی کردند. ژله هایی که با شفافیتی اسرارآمیز می درخشیدند. مادربزرگ اسمشان را گذاشته بود «کنسرو اشک» و هنوز هم در قفسه های زیرزمین می شد شیشه های کوچک و بزرگ ژله ی یوهانسبر سال ۱۹۸۱ را پیدا کرد…
توضیحات : میس گلوری روی خود را گرداند. هاری مثل سایه ای از جلوی او گذشت. فقط با صدای سرد و آهسته به دختر جوان سلامی کرد. بعد بدون اینکه به او نگاهی بکند، کلاه و شنل خود را روی میز انداخت و در کنار بخاری نشست. قیافه اش بهم خورده و آشفته و رنگی پریده داشت و نگاههای لرزان او نشان می داد که ناراحت است. از شش ماه پیش که باهم آشنا شده بودند، هرگز او را به این حال ندیده بود. هیچ دلیلی برای حال او نداشت جز اینکه فکر می کرد که با این حرکات میخواهد از او جدا شود.
میس گلوری از چند هفته پیش این فکر به خاطرش رسید که آیا دوستی آنها تا چه مدت طول خواهد کشید؟ نه اینکه فکر کنید هاری از دوستی با او خسته شده بود بلکه باید گفت این عادت میس گلوری بود و تا آن روز بیش از نُه عاشق عوض کرده بود. بنابراین انتظار داشت که یک روز از او جدا شود؛ اما هیچ وقت با رفقای جدید از عشق سابق خود حرفی نمی زد…
توضیحات : سال بلو کتاب ماجرای اوگی مارچ را با جمله ای آغاز می کند که بعدها تبدیل می شود به یکی از نقل شده ترین جملات آغازین در ادبیات آمریکا. داستان اینطور آغاز می شود: “من یک آمریکایی هستم…” این جمله که در ۱۹۵۳ نوشته شد، گویی تجسم و جد و شعف نسلی جدید است. نسلی سرشار از جوش و خروش آمریکایی پس از جنگ و لبریز از امکانهای جدید، نسلی که می خواهد قرن بیستم را از آن خود کند.
کتاب دنیل که قریب به دو دهه بعد در ۱۹۷۱ منتشر شد، در حکم پادزهر این نگاه است. چشم به نیمه تاریک رویای آمریکایی دارد و راوی یک کابوس خاص آمریکایی است. راوی دقیقه ای است که در آن ملتی که خود را بزرگترین دموکراسی دنیا می داند، عقلش را از دست داد.
این کتاب در ضمن، ادگار لورنس دکتروف را در زمره برجسته ترین رمان نویسان آمریکا آورد. با رمان «کتاب دنیل» دکتروف هم در کنار جان آپدایک، فیلیپ راث و البته خود بلو در جایگاه یکی از وقایع نگاران اصلی قرن بیستم آمریکا قرار گرفت.
به ساده ترین بیان این رمان روایت خیالی سرگذشت جولیوس و ایتل روزنبرگ است. کمونیستهای نیویورکی که متهم شدند اسرار ساخت بمب اتم را به اتحاد جماهیر شوروی لو داده اند و بدین ترتیب در تاریخ آمریکا اولین کسانی بودند که به جرم جاسوسی اعدام شدند. محاکمه جنجالی این دو تا نیم قرن نقل محافل چپ آمریکا بود.
توضیحات : ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب نام کتابی است که لوئیس کارول در سال ۱۸۶۵ منتشر کرد. این کتاب که برای کودکان نوشته شدهاست داستان خیالی سفر دختری به نام آلیس را تعریف میکند که به دنبال خرگوش سفیدی به سوراخی در زمین میرود و در آنجا با ماجراهای عجیبی روبهرو میشود.
داستان با رویدادی کاملاً اتفاقی آغاز میشود و با تمایل کودکانهٔ آلیس برای عبور از دری کوچک و ورود به باغی پر از گل ادامه مییابد. آرزوهای دور از حقیقتی که محقق میشوند و موجودات عجیبی که در آن سرزمین حضور دارند، ادبیات خیالپردازانهٔ داستان را شکل میدهند و مفاهیمی عمیق را در قالب داستانی کودکانه بیان میکنند. آلیس در سرزمین عجایب و ادامهٔ آن، که آنسوی آینه (۱۸۷۲)، نام دارد درطی یک قرن و نیم بیوقفه تجدیدچاپ شده و نهتنها در عرصهٔ چاپ و نشر کتاب و تصویرگری، بلکه در دیگر عرصههای هنر نظیر پویانمایی، فیلم، موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز تأثیرگذار و الهامبخش بودهاست. این داستان یکی از بهترین نمونه های ژانر ادبیات بی سر و ته به حساب می آید.
توضیحات : راوی داستان، زن مزرعه داری ست دریکی از روستاهای آلمان. درشانزده سالگی با صلاحدید پدرش با جوانی کم سواد از روستاییان خودی ازدواج می کند. زن و شوهر هردو درمزرعه کوچکی که دارند کارمی کنند. زندگی آن دو با دو فرزند پسر و دختر که سرگرم تحصیل هستند و از امکانات دولتی هم برای تهیۀ آدوقه استفاده می کنند درحد معمول می گذرد. با شروع جنگ جهانی دوم، شوهر برای رفتن به جبهه احضار می شود. قبل از رفتن شوهر به جبهه، روزی در خانه اش، غفلتا مرد جوانی زن را از پشت سر می گیرد و دست روی دهان او می گوید لطفا صدایت درنیاد من آزاری به شما نمی رسانم یک دانشجو هستم که از بازداشتگاه فرار کرده ام جانم درخطراست. زن او را در آغل پنهان می کند. بدون آن که به شوهرش بگوید. شوهر خانه را به عزم جبهه جنگ ترک می کند. زن هر روز درغیاب بچه ها و شوهرش مرد پناهنده را که درآغل پنهان کرده، آب و غذا می دهد. مرد هم به عنوان ناجی از زن سپاس به جا آورده، پس از مدتی درکنار کمک رسانی، مرد در کارهای روزانۀ مزرعه، اختلاط بین آن دو در حد بوسه و بغل کشیدن و لمس بدن برقرار می شود…رمان ترج
توضیحات : زن و بازیچه که اکنون در دست خواننده قرار دارد، شاید زیباترین اثر لوئیس باشد. پاره ای از ادبا آن را صرف نظر از ترانه های میلیتیس، شاهکار لوئیس می دانند و به عقیده عده ای از نویسندگان و از آن میان «کلود فارر» نویسنده معاصر فرانسوی، داستان زن و بازیچه «کاملترین رمان جهان» است و هرگز رمانی نوشته نشده است که از لحاظ کمال بتواند با آن برابری کند. در این کتاب، شاعر دو موضوع بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده است: سادیسم و مازوخیسم. شما در این کتاب شرح حال زنی را میخوانید که هم دوست دارد بیازارد و هم دوست دارد که جفا بکشد. قدرت نویسنده در این کتاب حیرت آور است. داستان دو بازیگر دارد و عجیب آنکه یکی از این دو بازیگر خاموش است اما با آنکه یک مرد حرف می زند، انسان به همه رموز روح یک زن پی می برد و به سرنوشت مردی پی می برد که بازیچه دست زنی شده است.
توضیحات : فرانکنشتاین دانشمند جوان و جاه طلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک انسان معمولی میسازد. موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر همه جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم میخورد. این موجود تا بدان حد وحشتناک است که همگان، حتی خالقش از دست شرارتهای او فرار میکنند. هیولایی که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود.
تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمدهاست. در داستان، فرانکنشتاین سازندهی موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شدهاست. شکل صحیحتر دیگری که رواج یافتهاست «هیولای فرانکنشتاین» است. اما تأثیر هیولای فرانکنشتاین در سراسر دنیا به قدری زیاد بوده که اشخاص مختلف و نویسندگان گوناگونی از آن به عنوان شخصیت کتب خود استفاده میکنند. این داستان مربوط به دوره رمانتیک اروپا می باشد که در سراسر داستان امید، دلگرمی و همدردی نمایان است. همه ما انسان ها نیازمند کمک و یاری از طرف یکدیگر هستیم و با تنها بودن فقط ناامید و خسته نی شویم. مثلاً ویکتور برای خلق هیولا به مدت 2 سال تنها زندگی می کند که در این مدت بسیار بیمار و ضعیف می شود و حتی وقتی هیولا چشمانش را باز می کند، ویکتور از شدت ترس و ناامیدی فرار می کند. در این کتاب تعداد بسیاری تعریف کننده هستند. و این از نشانه های دوره رمانتیک است که هر کسی با دید خودش داستان را تعریف می کند.
توضیحات : رستوران کوریلا با محله هارلم فاصله چندانی نداشت. صاحب پیر زن سفید مویی بود که نسبت خود را به بارون های فرانسوی می رساند و اسمش ژیگوما بود. وقتی که پات به من گفت طبق گزارشات شهربانی در این رستوران اعمال خلافی انجام می گیرد و آنجا مرکز تجمع دسته ای از گانگسترها شده است، تعجب کردم زیرا از ژیگوما این کارها را بعید می دانستم. قریب هفت سال بود که او این رستوران را اداره می کرد و در این مدت کوچکترین عمل خلاف قانون انجام نداده بود و اگر اینطور که پات می گفت به کارهای ناشایستی اقدام می نمود، می بایست اقرار کنم که واقعا با همه زرنگی فریب این پیرزن را خورده بودم…
توضیحات : در دانشگاه کمبریج، در شهر بزرگ لندن، دانش آموزی بود که هولی نام داشت و او اگرچه بدترکیب و زشت بود ولی طینتی پاک و اخلاقی نیکو داشت. شبی از شبهای سرد زمستان، هولی در اتاق خود در دانشگاه کمبریج مشغول مطالعه بود که دوست او اوفنسی داخل اتاق شد و به او گفت: “هولی عزیزم وقت مردنم رسیده و می خواهم تو را وکیل و وصی طفل پنج ساله خود که مادرش چندین سال پیش این جهان را بدرود گفته است بنمایم، اکنون گوش به سرگذشت من بده..
توضیحات : اسرار عجیب ترین حادثه سرقت تاریخ یعنی دستبرد به ترن برای اولین بار در مطبوعات جهان فاش می شود. مدتی است که محاکمه کارگردانان باند سارقین ترن پستی در انگلستان که طی آن شصت میلیون تومان به سرقت رفته بود، در پارلمان شهر الیسبوری شروع شده است. این دادگاه به حادثه دستبردی رسیدگی می کند که از هر نظر در تاریخ سرقتها سابقه نداشته است. بدین جهت باید گفت که این بزرگترین سرقت تاریخ و عجیب ترین سرقتی است که تاکنون اتفاق افتاده. خبرنگاران مجله اشترن چندی قبل موفق شد با دو نفر از اعضای باند “لیکا” یعنی همان باندی که این سرقت را ترتیب داده بود، به طور مخفیانه ملاقات کند و آنها هم حاضر شدند که اسرار عجیب این سرقت را در ازای مبلغ کلانی و با قید دو شرط برای خبرنگار اشترن فاش سازند. این دو شرط عبارت از این بود که اولا خبرنگار اشترن هویت آنها را برای هیچکس فاش نسازد و ثانیا از محل اختفای گنج سرشار سرقت شده، توضیحی خواسته نشود…
توضیحات : کتاب اولین داستانهای که آیزاک آسیموف مجموعهای از نخستین آثار ارزشمند آسیموف است که در دوران جوانی نوشت و همگی در مجلات داستانهای علمی تخیلی چاپ شدند. تقریباً همۀ این داستانها، بعدها در قالب کتابهایی شامل مجموعه داستانهای کوتاه منتشر شدند اما تعدادی از آنها که از داستانهای دیگر ضعیفتر بودند، تا سی سال بعد از نخستین انتشارشان در جایی دیده نشدند.
توضیحات : حرامزاده استانبول رمانی است به قلم الیف شافاک نویسنده پرفروش ترک که در اصل به زبان انگلیسی نگاشته شدهاست و در سال ۲۰۰۶ توسط Viking Adult به چاپ رسیدهاست. «حرامزاده استانبول» داستان خانوادهای اهل ترکیه و خانوادهای اَرمنی-آمریکایی را از زاویه دید چهار نسل از زنان روایت میکند. داستانی دربارهٔ هنجارهای جامعه، رازهای خانوادگی و نیاز مبرم به گفتگو و البته مفهوم فراموشی است؛ فراموشی جمعی که ترکیه بهطور کل دچار آن شدهاست. «شافاک» به خاطر اشاره به نسلکشی ارمنیها، در رمان دوم خود «حرامزاده استانبول» از سوی دادگاه ترکیه به جرم اهانت به ترک بودن متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد، ولی چند ماه بعد، دوباره باز و وی با احتمال سه سال زندان روبهرو شد. مترجم و ناشر او هم با همین مجازات روبهرو شدند، اما در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ بهخاطر کمبود مدرک، پرونده او بسته شد. این کتاب توسط گلناز غبرائی به فارسی برگردانده شده و در سال ۱۳۹۷ نشر مهری، لندن به چاپ رسیدهاست.