توضیحات : کشورهای معدودی وجود دارند که هیچ یک از نظامهای حداقل دستمزد را ندارند. در کشورهایی که از سیستم حداقل دستمزد استفاده نمیکنند، این مبلغ معمولاً توسط اتحادیههای صنفی در فرایندی که اصطلاحاً به «چانه زنی جمعی» معروف است، تعیین میگردد. چانه زنی جمعی عبارت است: از مذاکرات بین کارفرما و کارگران، که در آن افراد منتخبی از سوی اتحادیهی صنف مربوطه وظیفهی نمایندگی کارگران را برای انجام مذاکرات با کارفرمایان بر عهده دارند. مواردی که در نتیجهی این مذاکرات مشخص میگردد عبارتند از: میزان دستمزد، ساعت کار، آموزش، بهداشت و ایمنی، اضافه کار، مکانیسمهای شکایت، و سایر حقوق کارکنان. از آن جا که هر صنعتی نسبت به صنعت دیگر، کارهای بسیار متفاوتی را از نیروی کار خود طلب مینماید، منطقی خواهد بود که حداقل دستمزد از کاری به کار دیگر متفاوت باشد. توافقی که پس از این مذاکرات توسط طرفین امضا میگردد «توافق جمعی» خوانده میشود.
توضیحات : هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله به روی دفترچه سؤالات و برگه پاسخنامه کنکور خم می شوند و البته فقط پشتشان خم نمی شود،بلکه روح و روانشان هم. حالا تو هم قرار است به زودی یکی از آنها باشی. خیال می کنی اگر دانشگاه نروی زندگیت نابود می شود. آدم بی ارزشی می شوی. به درد هیچ چیز و هیچ کس نمی خوری. نمی توانی کار پیدا بکنی. نمی توانی ازدواج بکنی. نمی توانی زندگی خوبی داشته باشی. زندگیت به آخر می رسد. از این بدتر، اگر کنکور را خراب کنی و رتبه ات خوب نشود، نمی توانی به دانشگاه خوبی بروی. و به همین دلیل اگر هم کاری پیدا بکنی یا ازدواج بکنی یا برای خودت آدمی بشوی از نوع خوبش نخواهد بود. دوستانت، پدر و مادرت، معلم هایت، تلویزیون، اساتید کنکور، آموزشگاههای کنکور، دانشگاهها و خلاصه هر کسی که فکرش را بکنی مغز تو را شستشو داده اند که تو باید به دانشگاه بروی. ولی چرا؟ “بیست سال پیش یعنی زمانی که من در آزمون کنکور شرکت کردم و همه هم سن و سالهای من، بدون کوچکترین شکی باور داشتیم که دانشگاه رفتن تنها گزینه ممکن برای ماست. قانون نانوشته ای می گفت که اگر رتبه خوبی برای قبولی در دانشگاه بدست نیاوری، مجبوری سال بعد دوباره برای کنکور درس بخوانی. حتی اگر سال بعد هم قبول نشوی و پسر باشی و مجبور به سربازی رفتن، در حین خدمت سربازی باید برای کنکور بخوانی و کنکور بدهی. باز هم اگر قبول نشدی، بعد از خدمات سربازی. و اینقدر پشت کنکور بمانی و بمانی و بخوانی تا بالاخره قبول بشوی! چاره دیگری نیست!”
این جملات بخشی از سخنان علی سخاوتی در کتاب امکان است. علی سخاوتی که خود رتبه تک رقمی درکنکور کسب کرده و در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کرده است در این کتاب سی کاری را معرفی میکند که یک نوجوان ۱۸ ساله می تواند بجای رفتن به دانشگاه انجام دهد و چه بسا انجام هر یک از این کارها سرنوشت بهتری را برای آن نوجوان رقم بزند.