توضیحات : همان گونه که اطلاع دارید در ادبیات اقوام و ملل جهان به غیر از حماسه ها و زمانها و اشعار و امثال و حکم و قصه های شیرین و پندآموز و داستانهای عبرت آموز و مضمونهای عارفانه و معنوی، پدیده دیگری بنام نکته ها و لطیفه های کوتاه وجود دارد که بدلایلی این نکته ها و لطیفه های کوتاه به رشته تحریر نگاشته نشده و اکثر آنها به طور محاورهای و مکالمه ای و شفاها بین مردم رد و بدل می شود و یا احیانا برخی از آنها در صفحات فکاهی و طنز تشربات مدتی بعنوان چاشنی و نمک با عنوانهای نظیر پارکینک جوک، لبخند پارتی، زنگ تفریح، قاراشمیش هردمبیل، پارازیت، به زیور چاپ آراسته می شود.
نگارنده بر این باور است که طبقه بندی و منفک کردن و جمع آوری نمودن این نکته ها و لطیفه های شفاهی در جزوه و یا کتابی کوچک ولو مختصر و مفید، راه گشائی خواهد بود برای تهیه و تنظیم مجموعه ای بزرگ از این طنزهای محاوره ای و شفاهی. لذا تصمیم گرفتم ضمن طبقه بندی کردن این نکته ها و لطیفه های کوتاه به قسمت هائی نظیر طنزها و لطیفه های دبستانی، پزشکی، ورزشی، خانوادگی، اداری، سیاسی و… اولین مجموعه را با نام طنزهای دبستانی منتشر نمایم.
توضیحات : در تعریف آموزش الکترونیکی روشهای نوین آموزش مبتنی بر فناوری آموزش الکترونیکی با عناوین متفاوتی مانند روشهای جایگزین ، رسانه های نوین و چندرسانه ای ، رسانه دانش ، بهترین راه حل آموزشی و غیره خوانده شده است ، اما به نظر می رسد بهترین عبارت که تعریف جامع و (e-Learning ) کاملی از تمام نامهای مذکور باشد ، همان آموزش مجازی است. هر چند آموزش الکترونیکی از فناوری شبکه گسترده جهانی (World Wide Web ) بهره می گیرد ، ولی به هیچ وجه به آن محدود نمی شود. در عرصه آموزش الکترونیکی ، علاوه بر آموزش بر مبنای وب ،آموزش غیرحضوری ،آموزش از راه دور ، تعلیم و تربیت از راه دور ، بازآموزی ،خودآموزی وآموزش بر مبنای رایانه Computer Based Training CBT نیزمی توانند مطرح شوند.
هر وقت صحبت درس و دانشگاه و مدرسه میشه اغلب ما با خاطره های عجیب بزرگترهامون مواجه می شیم. خاطره هایی که شاید از نظر ما عجیبن؟! یاد اون روزایی که میرفتن مکتب خونه یا اگه دیر میرسیدن تنبیه میشدن، اون روزا که اول مهر میشد با هزاران ذوق می رفتن دفتر و لوازم التحریر می خریدن. داخل ی اتاق روی فرش با میزای کوچک چوبی مینشستن و میرزا روی یک تخته ی گچی شروع به درس دادن می کرد، هرکس با هر لباسی که دوست داشت می رفت یا اگه کسی شیطونی میکرد با یه چوب به حسابش رسیدگی میشد؛ اما وقتی به نسل مامان و باباهامون نگاه میکنیم میبینیم خیلی چیزا تغییر کرده، دیگه مکتبخونه در کار نبود همه بچه میرفتن مدرسه، مدرسه هایی با حیاط های بزرگ و میز و نیمکت های چوبی،تخته های گچی،دفتر مشق های قشنگ؛ میرزا ها جاشون رو به معلم ها دادن همونا که با همون چوبشون میومدن سر کلاس و شروع به درس دادن می کردن، اون موقع بود که میگفتن چوب معلم گله،هرکی نخوره خُله!!! همه با لباس یک دست و یک رنگ بودن و این ترکیب زیبایی بود. اما وقتی یذره میام جلوتر و به خودم و هم سن وسالام میرسم میبینم بازم فرق هست؛ تخته های گچی تبدیل شدند به هوشمند و وایت برد. دیگه کسی نمیتونست به بهونه گرفتن گچ از دفتر از کلاس یک ده دقیقه ای در بره البته بازم میشه ماژیک و بهونه کرد و در رفت، بعد یه ماژیک مقوا به جای وایت برد بیاری و وقتی معلم تخته رو پر کرد و خواست پاک کنه که ادامه درس رو بده ببینه پاک نمیشه!! ماهم ریز ریز بخندیم و خوشحال باشیم ودیگه خبری از اون چوب نبود و شاید ما بخاطر همین یه ذره خُل شده بودیم،عاخه دیگه تنبیه در کار نبود.