توضیحات : ارتشبد عباس قرهباغی، آخرین رئیس ستاد ارتش شاه که در مهر ماه ۱۳۷۹در پاریس درگذشت, چند هفته قبل از مرگش, اسرار ناگفته مربوط به دوران اختفای چهارده ماهه خود در تهران پس از پیروزی انقلاب و چگونگی خروج خود از ایران را افشا کرد و آن را برای چاپ به یکی از روزنامههای فارسی زبان چاپ لندن ارسال نمود که اینک به صورت کتابی مستقل به چاپ دوم رسیده است .قرهباغی در روز ۲۳بهمن ۱۳۵۷در حال عزیمت به محل کارش در لویزان, در خیابان گرفتار ترافیک و ازدحام جمعیت میشود و به طور اتفاقی به منزل یکی از دوستانش میرود تا چند تماس تلفنی بگیرد .وی در آن جا درمییابد که پادگان لویزان به تصرف نیروهای مردمی درآمده, همچنین منزلش تفتیش شده و نیروهای انقلابی در تعقیب او هستند . بدین سان دوره اختفای ۱۴ماهه ارتشبد قرهباغی آغاز میشود تا این که سرانجام با یک شناسنامه جعلی موفق به فرار از ایران میشود .صفحات پایانی به عکسهایی از قرهباغی و برخی چهرههای سیاسی و نظامی داخلی و خارجی و درباری دوران پهلوی اختصاص دارد.
توضیحات : ابوالقاسم حالت، طنزپرداز معاصر، برای انتقاد از وضعیت نابسامان اجتماع دوران پهلوی، زبان طنز را انتخاب کرد. وی در روزنامه ها و نشریات مختلفی قلم فرسایی کرده و امضاهای مختلفی پای سخنان خود می گذاشت. ابوالعینک یکی از آنهاست. عمده اشعار دیوان ابوالعینک مربوط به هفته نامه توفیق است که جنبه انتقادی و طنز سیاسی و اجتماعی است. این سنخ مطالب از منظر تاریخی و جامعه شناسی آن دوره قابل توجه است. اشعار حالت ساده و روان و به صنعت سهل و ممتنع آراسته بود. مقداری از اشعار این دیوان، در نشریات دیگر به چاپ رسیده بودند که پایان هر شعر، تاریخ و نشریه آن قید شده است. این اثر، برای اولین بار در سال ۱۳۶۳ در انتشارات سنایی به طبع رسید زین العابدین موتمن نیز مقدمه ای بر این کتاب نوشته است.
توضیحات : …شام در کاخ ملکه ی مادر . شاه بسیار سرحال و شنگول بود . در میان میهمانان ، سپهبد یزدان پناه هم حضور داشت که رئیس بازرسی شاهنشاهی است ، و اشاره کرد که اخیرا شکایت ها کمتر شده ، که حاکی از رضایت مردم از دولت است . من گفتم : شاید هم به سادگی به این نتیجه رسیده اند که چون شکایت هایشان به جایی نمی رسد ، دست از شکایت برداشته اند . نه شاه و نه یزدان پناه هیچ کدام شوخی را نگرفتند ، ولی من خوشحالم که حرف دلم را زدم ، اقلا چشم و گوش شاه را باز می کند. به شاه گفتم با وجود این که موقعیت مناسب حرف های خنده دار نیست ولی ناچارم واقعه ی مضحکی را که دیشب در دفتر نمایندگی اسرائیل رخ داده گزارش کنم. و آن عبارت از این بود که من مشغول گفتگو با رئیس ستاد ارتش اسرائیل بودم و درباره ی پیشرفت های ایران حرف می زدیم که ناگهان ارتشبد ازهاری مثل خروس بی محل پرید میان حرف ما وگفت در این جا هر پیشرفتی که انجام گرفته یک علت داشته و آن هم این که همه مثل سگ از شاه می ترسند . اگر کسی دستوری را که او داده انجام ندهد حسابش با کرام الکاتبین است. شاه گفت : خوب اشکال این حرف چیست ؟ ناچار شدم بگویم ترس و وحشت جانشین درستی برای میهن پرستی و انجام وظیفه نیست . شاه گفت : باز هم نمی دانم کجای حرف او اشکال داشته ، که به روشنی منظورش این بود در آینده بهتر است نظریاتم را برای خودم نگاه دارم …