توضیحات : این اثر جامعه پایان جنگ جهانی دوم را به شدت متاثر میکند. این کتابنقدها و تحقیقات بسیاری را در مراکز دانشگاهی و خارج از آن به خود اختصاصداده است. بیگانه را میتوان با نقد فلسفی، جامعهشناسی، تکوینی و دیگرنقدها حتی پسااستعماری بررسی و مطالعه کرد. اما در این مقاله کوششمیشود این اثر بزرگ، که اینک جزو آثار کلاسیک محسوب میشود با روشترامتنیت که از روشهای نوین است مورد بررسی قرار گیرد.
توضیحات : خرمگس نام داستانی از نویسنده انگلیسی، اتل لیلیان وینیچ میباشد که در دهه ۱۹۶۰ انتشار یافت. این داستان در کشور ایران، توسط خسرو همایونپور و ترجمهای دیگر توسط داریوش شاهین به فارسی برگردان شدهاست. این کتاب در سال ۱۸۹۷ در انگلستان و آمریکا منتشر شد. وینیچ در این کتاب سیمای انسانهایی را مجسم کردهاست که برای کسب آزادی, استقلال و حقوق اجتماعی خود دست به مبارزه میزنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند. «عشق» در این کتاب مقامی ارجمند دارد.نقش اصلی این کتاب آرتور برتن است که یک انگلیسی مقیم در ایتالیا در زمان سلطهٔ اطریشی ها بر این کشور است، او پس از شکست عشقی خود دست به یک ماجراجویی بزرگ میزند و بعدها دوباره به ایتالیا بازمیگردد و در یک گروه انقلابی به کار مشغول میشود.
توضیحات : رمانی شامل دوازده فصل مستقل اما مرتبط که بدنبال به تصویر کشیدن پیچیدگی های درون انسان است …
توضیحات : باز که این اقا پسر قشنگ با نامه ی اعمالش آمد. ننه خیری ، این بنده خدا مامور است ، تقصیری ندارد و این جوری داشتم مثلا به مروج نیش و کنایه میزدم . ننه خیری اینها را که شنید گفت :
من اضافات و ترفیعات نمی فهمم یعنی چه ؟ مت تا حالا شنیده بودیم که مال مرده را تقویم می کنند اما ما
زنده را دیگر چرا ؟ من فقط بهش گفتم صبر کن تا شوهرم بیایید.
مروج حرفش را قطع کرد و گفت : شما یک حرف های دیگری هم زدید ننه خانم . خوب زدم که زدم ، قرآن خدا غلط می شود . حالاش هم می زنم . تو بگو آقا معلم ، تو که از یر و بالای ما خبر داری . و دوید و رفت و یک
نعلبکی کشمش و توت اورد گذاشت جلوی ما و دنبال کرد : خاک بر سر ماه جان کننده که قدر تو را ندانست . کاش خودم دختر داشتم برات عقد می کردم . درد وبلات بخورد توی سر نصرالله .
گزیده ای از کتاب داستان نفرین زمین اثر جلال آل احمد
توضیحات : با اینکه تابستان خیلی وقت بود که شروع شده اما سرما هنوز بیداد می کرد . اغلب روزها خیابان ها یخ زده و شیشه ی ماشین ها و خانه ها بخار زده بود. هیچ کس در کشور بدرستی نمی دانست علت این مه ناگهانی چیست و چرا از بین نمی رود . تلوزیون و روزنامه ها محل انواع شایعات و جنجال ها بودند . برکناری ناگهانی نخست وزیر و سر کار آمدن نخست وزیر جدید نه تنها بر سر و سامان بخشیدن اوضاع کمک نمی کرد بلکه بر تشنج ها و کشته شدن ناگهانی و بدون علت مردم افزوده بود . مردم دیگر جرئت بیرون ماندن و یا به تفریح رفتن را نداشتند حتی خبر نگارهای روزنامه ها و کانال های تلوزیونی هم گاهاً از درون ماشین های گرم و نرمشان با وزیران و اعضای کابینه مصاحبه می کردند . شایعه شده وبود که عده ای از مردم بدون علت می افتند و می میرند یا اینکه تا م دت ها بی روح و هویت به نقطه ای خیره می شوند انگار که سالها با شادابی و سلامتی فاصله دارند . یکی از گزارشگران پر شور کانال شماره ۱ که پر جرئت ترین خبرنگار منطقه بود هر روز در خیابان ها پخش زنده داشت . دیگر مردم عادت کرده بودند که در خانه های امن و گرم و نرمش ان بشینند و پر بیننده ترین برنامه زنده یعنی برنامه کانال شماره ی ۱ را ببینند.
توضیحات : زنگ آخر به صدا در آمدو بچه ها دوان دوان از کلاسها بیرون آمدند تا هر چه زودتر از مدرسه خارجشوند .من و لیلا هم کیفهایمان را برداشتیم و راهی منزل شدیم .نیم روز بودو هوا نسبتا گرم مسیری که ما برای رسیدن به خانه انتخاب کرده بودیم یکی ازکوتاهترین و متنوعترین راهها بود چون که وجود بازارچه ای که تقریبا نیمیاز راه را بخود اختصاص داده بود سبب میشد خستگی راه را کمتر احساسکنیم.وجود مغازه های مختلف و رفت و آمد مردم سر و صدای اتومبیلهای در حالحرکت و داد وفریاد دست فروشها که هر کدام سعی داشتند جنس خود را به فروشبرسانند همیشه باعث تفریح ما میشد …
توضیحات : اندوه ماه، داستان بلندی از آرش حجازی است که اولین بار در سال ۱۳۷۳ چاپ و در سال ۱۳۷۸ تجدید چاپ شد و بعد از آن سال ها نایاب بود و نویسنده مایل نبود آن را دوباره منتشر کند، چرا که آن را شخصی ترین نوشته اش می دانست و حتا تردید داشت آن را «داستان» بنامد. بعد از موفقیت رمان شاهدخت سرزمین ابدیت، پنج سال است که خوانندگان آن رمان به شکل های گوناگون به نویسنده و ناشر فشار می آورند که اندوه دوباره منتشر شود، که نتیجه اش اکنون در دستان شماست.
توضیحات : هوا آن قدر تاریک بود که فکر می کردم سقف آسمان آمده پایین . فکر میکردم اگر دستم را دراز کنم ، دستم توی سیاهی آسمان گم می شود .همه چیزعوض شده بود .بوته های لب جو پرازفش فش مار بود وجو مثل اژدها غرش می زد وجلو می رفت . آن قدر ترسیده بودم که دندان هایم درک درک وَر هم می خورد . ولینمی فهمیدم چرا ور نمی گردم .جنازه ی خرگوشوم تو بغلم بود .گردنش شلشده بود وکله ش همراه هر قدمی که بر می داشتم ،به این طرف وآن طرف میافتاد .خر گوشوم ،همین سر شبی مرده بود ومن داشتم می رفتم تا زیر درختسایه خوش خاکش کنمشکم خرگوشوم باد کرده بود .بچه ها می گفتند : هر چیزی که شکمش باد کنه تودلش بچه داره .چقدرخوشحالبودم ومی گفتم: هف هشت تا بچه می زایه واونوخ …مادرمم شکمش باد کرده ،یعنی اونم تو شکمش بچه داره ؟ …اگر اونم مثل خرگوشو بمیره چی ؟…
توضیحات : داستان کوتاه زنی که مردش را گم کرد،نوشته صادق هدایت است. ظاهرا نویسنده سعی داشته با نوشتن این داستان کوتاه، خصوصیات بیشتر زن های ایرانی را بنویسد. فرهنگ های غلط مردسالارانه که برای زنان جامعه ما نه تنها آزار دهنده نیست، بلکه به نوعی عادت خوب تبدیل شده است…! داستان کمی قدیمی است، اما هنوز نیز می توان این نوع فرهنگ را در بسیاری از زنان ایران یافت.
توضیحات : گفتگو با نازی صفوی نویسنده رمان دالان بهشت : تا بهشت راهی نیستکار دختر و پسر جوانی به خاطر توقع های زیاددختر، به جدایی می کشد. پسر می رود و زندگی دوباره تشکیل می دهد و دختر درتنهایی خودش، متوجه اشتباهش می شود. بعد از ماجراهایی دختر و پسر داستان،دوباره به هم می رسند. به نظرتان از سوژه ای تا به این حد تکراری و کلیشهای می شود داستانی خوب و خواندنی درآورد؟ نازی صفوی نشان داده که می شود. او در دالان بهشت با پرداخت خوب روحیات دختر توانسته کاری متفاوت ارائه بدهد.
نازی صفوی، متولد ۱۳۴۶ در تهران است. کتاب اولش، دالان بهشت درسال ۱۳۷۸ منتشر شد و از آن موقع تا حالا سومین کتاب پرفروش ۱۴سال اخیر بودهاست ( بعد از بامداد خمار و چراغ ها را من خاموش می کنم ). داستان بعدی او، برزخ اما بهشت سال ۸۳ منتشر شد و نشان داد که با نویسنده ای کم کار طرف هستیم. دالان بهشت را به اصرار یکی از دوستانم به چاپ رساندم و هیچ قصدیبرای نویسنده شدن و چاپ کتاب نداشتم و ندارم. ولی خوشبختانه کتاب به چاپ سوم رسید و با استقبال خوانندگان روبه رو شد. این برخوردها و نامه هایمردم است که همچنان به من روحیه می دهد. حتی هفته پیش در آمریکا کتابدالان بهشت ترجمه شد و من از کشورهایی مثل استرالیا، انگلیس، کانادا و… نامه و ای میل دارم. نوشتن دالان بهشت از یک یادداشت کوچک پشت جعبهدستمال کاغذی ماشین شروع شد؛ وقتی که پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم. بعد هم برزخ اما بهشت را نوشتم. الان هم ۳ تا کتاب دارم که معلوم نیست کی تمام میشود . چون خودم را محدود به زمان نمی کنم؛ شاید یک ماه دیگر یا شاید ۲سال دیگر. اسم یکی از آنها این است: تا بهشت راهی نیست، اگر این جان خسته بذارد . این اسم را تا حالا به هیچ کس نگفته بودم ولی فکر می کنم اسم خوبی بشود.من همیشه حسم را می نویسم و باور دارم حرفی که از دل برآیدبر دل می نشیند و مطمئنا کتابی که با احساس نوشته نشود، قابل خواندن نیست؛ مثل آشپزی از روی کتاب که آن طعم واقعی را نخواهد داشت و هیچ وقت مثل غذایمادربزرگ نمی شود! قواعد و قانون ها در نوشتن باید رعایت شود. ولی بدوناحساس فایده ای ندارد و اگر نویسنده پشت داستان فکری نداشته باشد یا دردیرا نکشیده باشد، نمی تواند داستان جالبی بنویسد.
توضیحات : این رمان زیبا و جذاب را والتر گیپسون آمریکایی ( با نام مستعار ماکسول گرانت ) نوشته، و توسط دکتر قاسم کیانی در سال ۸۳ به زبان فارسی ترجمه شده است. لازم به ذکر است که این کتاب نسبت به سایر کتب مشابه، از کیفیت بالایی برخوردار است.
توضیحات : جان اشتاین بک ( ۱۹۶۸ ۱۹۰۲ ) داستان نویس آمریکایی دو دوره متفاوت از زندگی را تجربه کرد: در دوره اول بسیاری آثارش در حمایت از رنجبران و فقیران بود: آثاری همچون خوشه های خشم در ۱۹۳۹ ( که انتشار آن مالکان و مقامات آمریکا را به خصوص در دو ایالت اوکلاهما و کالیفرنیا خشمگین کرد ) ، در نبردی مشکوک، مروارید، راسته کنسروسازها و غیره که اکثراً درباره کارگران و کشاورزان و مردم فقیر کالیفرنیاست. اما در دوره دوم و در اوج ثروت و رفاه، ناگهان مردمی را که شهرت او را به دوش کشیده بودند به یکباره فراموش کرد.