توضیحات : آقا سلطانی، معلم پیری که در بم زندگی میکند، تمام خانوادهاش را صبح روز ۵ دی ۱۳۸۲ در زلزلهای هولناک از دست میدهد. از خانواده او تنها نوه کوچکش حکیمه زنده میماند که انس و الفت زیادی با او ندارد. آقا سلطانی حکیمه را برمیدارد و برای فرار از خرابی و مرگ، به بیابان میزند. اما این دو بازمانده در این سفر، ماجراهایی از سر میگذرانند که تصورش را هم نمیکردند. این سفر پر خطر به سفری درونی مبدل میشود که حاصل یک عمر زندگی این معلم پیر را زیر سوال میبرد.
توضیحات : زمینلرزه ۵ دیماه ۱۳۸۲ بم در ساعت۵:۲۶:۲۶ به وقت محلی ( ساعت ۱:۲۶:۲۶ روز ۲۶ دسامبر ۲۰۰۳ به وقت بین المللی GMT) در شهر تاریخی بم در جنوب شرقی کشور و در جنوب شرقی کرمان رخ داد . این زلزله در ساعات آغازین بامداد که اکثر ساکنان بم خواب بودند اتفاق افتاد، که این مساله را می توان به عنوان یکی از عوامل تشدید تلفات جانی در نظر گرفت. آمار تلفات رسمی بیش از ۲۵۰۰۰ نفر و مجروحان حدود ۵۰۰۰۰ نفر اعلام گردید. بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر نیز بی خانمان شدند. کانون زمینلرزه – بر اساس اطلاعات کسب شده از لرزه اصلی و پسلرزه ها توسط لرزه نگارها و شتابنگارهای مستقر در بم – در محدوده شهر بم واقع بوده است. بر اساس بررسی های انجام شده بخشی از گسل بم که از کنار شهر بم عبور می کند در این زلزله فعال شده است.