توضیحات : یکی از مقولههای اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، تقریباً همزمان با انقلاب مشروطه به ادبیات راه مییابد. در این دوران از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و اجتماع سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از اجتماع، تحت تأثیر ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای جامعهای است که در آن زندگی میکند. زنان داستانهای آل احمد خود را حقیر مییابند. آنان در فضایی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در محیطی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. به عنوان مثال، «بچه مردم» داستان زندگی زنی است که به علت ازدواج مجدد مجبور است بچهٔ شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان تصویر زنی را نشان میدهد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در اجتماعی زندگی میکند که زن، مانند یک کودک به حمایت مرد نیازمند است. در «لاک صورتی» شوهر هاجر که فروشنده دورهگردی است به خاطر خریدن لاک، او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. هاجر زنی است که خود را ناقصالعقل میداند و نهایت آرزویش خریدن لاکی است تا با آن دستانش را مانیکور کند.
توضیحات : طی سالهای اخیر، نقش پدر در مراقبت از کودک دستخوش تغییر شده و بهبود یافته است. همچنان که زنان، به میل خویش یا به ضرورت، بیش از پیش در کسب درآمد خانواده سهیم میشوند، پدران نیز لزوماً باید در امر مراقبت از کودک شرکت کنند. این نقشی است که پدران به آن تمایل دارند، ولی برای انجام آن با مشکلاتی روبه رو هستند. درونمایه اصلی این کتاب، تأکید بر روابط و مناسبات پدر با فرزند است که از روابط مادر نه مهمتر است و نه کم اهمیت تر؛ بلکه با آن متفاوت است و همین اختلاف در نهایت برای کودک مفید واقع میشود. قرنهاست که تلاش پدران در تربیت کودکانشان به این شکل نمود پیدا کرده است که اگرچه آنها نیت خیر داشته اند ولی در عمل چندان موفق نبوده اند. پدرها فقط به عنوان جایگزینی برای مادران مطرح نیستند، بلکه نقش خاصی در رشد و شکوفایی کودک دارند.