توضیحات : کیفیت زندگانی آغامحمد خان قاجار به گونه ای است که خواننده خواه ناخواه به تامل و تفکر در باب وی می گراید. حیات شخصی او کارنامه سیاسی و اجتماعی او و سرانجام نتایج عملکرد او معجونی است از کمدی، تراژدی و حماسه. خواننده از پیکره ناقص و معیوب او، از طبیعت منتقم و کین توز او، از خشم ویرانگر سپاه او و از خست و بخل او دچار نفرت می شود و در همان حال نمی تواند در قبال دهاء، مدیریت ، پشتکار، پایداری و برآیند عملکردهای او که منتج به یکپارچگی و وحدت کشور شد بی تفاوت بماند.
توضیحات : ژان گور مینویسد: آقامحمدخان باریک اندام و متوسط القامه بود و چشمهای زیبا و جذاب و دهانی کوچک داشت. هرکس دهان کوچک و چشمان زیبای پسرک را میدید، تصور میکرد بر روح وی هوا و هوس غلبه دارد؛ اما وقتی آن پسر سیزده ساله کلاه را از سر برمیداشت و چشم بیننده به پیشانی بلند وی میافتاد، تغییر نظر میداد و میفهمید که کسی که دارای آن پیشانی بلند است، مقهور هوا و هوس نمیشود.آقامحمدخان تیراندازی، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش جیران خانم – که از بهترین تیراندازان بود – فراگرفت. او در سیزده سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دستهٔ تجسس یا طلایهدار قشون پدرش گردید. وی با آن سن اندک، شجاع و بااراده بود و از مرگ ترسی نداشت. او فردی بسیار کتابخوان بود و حتی شب آخر عمرش نیز این عادت را ترک نکرد. دشمنانش خواجگی و بیکاری اش را دلیل کتابخوانی اش می دانستند، ولی او حتی در جنگ ها نیز کتابخانه شخصی اش را با خود حمل می کرد. همچنین سال ها به تحصیل علم فلسفه نزد شیخ علی تجریشی پرداخت. وی به زبان های فارسی، ترکی، عربی و روسی مسلط بود و به زبان فرانسه آشنایی داشت به نقل از ژان گور.