توضیحات : اواسط ژانویه بود. در حیاط دانشگاه هاروارد به طرف ساختمان دانشکدهی روانشناسی رفتم، پشت در بستهی اتاق استادم ایستادم. به بالای درب اتاق خیره شدم و شمارههای دانشجویی روی لیست نمرات را بررسی کردم. برای من سخت بود که به طور واضح اسامی و نمرات پیش روی خود را ببینم. اضطراب تقریباً من را کور کرده بود و نمیتوانستم چیزی ببینم. دو سال اول دانشکده در اضطراب و ترس سپری شد. همیشه احساس میکردم قرار است حادثهی بدی برای من اتفاق بیفتد.
همیشه فکر میکردم اجل معلقی بالای سرم است. چقدر بد میشد اگر کلمهی مهمی را هنگام سخنرانی جا میانداختم یا در جلسهی پرسش و پاسخ کلاسی مات و مبهوت میماندم و نمیتوانستم به سؤال استاد پاسخ دهم؟ چقدر بد میشد اگر فرصت خواندن و مرور برگهی امتحان را برای سومین و آخرین بار قبل از تحویل آن نداشتم؟ هر کدام از این شرایط میتوانست منجر به یک عملکرد ناقص شود و امکان رسیدن به زندگی ایدهآلی که برای خود تصور میکردم را دشوار سازد. آن روز وقتی جلوی درب اتاق استاد ایستاده بودم یکی از بزرگترین ترسهایم به واقعیت پیوست. من نتوانسته بودم نمرهی الف (A) بگیرم. سریع به اتاقم برگشتم و در را روی خودم بستم.
هیچکس دوست ندارد شکست بخورد اما بین بیزاری از شکست و ترس از آن تفاوت وجود دارد. بیزاری از شکست موجب میشود کاری بکنیم و برای رسیدن به موفقیت بیشتر تلاش نماییم اما ترس از شکست ما را ناتوان میکند و باعث میشود شکست را با چنان شدتی از خود دور نماییم که دیگر نتوانیم برای رشد و پیشرفت ریسک کنیم. این ترس عملکرد ما را ضعیف میکند و سلامت روانی ما را هم به خطر میاندازد. شکست بخشی از زندگی است. ما راه رفتن را با زمین خوردن، حرف زدن را با تکرار کلمات نامفهوم دوران کودکی، انداختن توپ در سبد بسکتبال را پس از خطاهای زیاد و رنگآمیزی را با خط خطی کردن یاد میگیریم.
کسانی که از شکست میترسند، هیچگاه استعدادهای بالقوهی خود را به طور کامل شکوفا نمیکنند. ما باید یاد بگیریم چگونه شکست بخوریم در غیر این صورت شکست میخوریم که یاد بگیریم.
توضیحات : آنا فالتن و مایکل دریسن، نویسندگان کتاب “چرا شکست میخورید؟” از مشاوران ارشد مالی شرکتهای بزرگ و همچنین مدرسان مدرسه بازرگانی کاس هستند. آنها در این کتاب که توسط اکونومیست، مهمترین قطب نشر مطالب اقتصادی منتشر شده، روی یکی از پدیدههای معاملات در هزاره سوم تمرکز کردهاند؛ مالکیت و ادغام (M&A). آیا دوست دارید درباره خانواده گلیزر که باشگاه منچستر یونایتد را خرید و پشت پرده نقش الکس فرگوسن در آن معامله بدانید؟ برایتان جالب نیست که شرکت کامپیوتریHP چطور در معاملاتش چند بار شکست خورده؟ میدانید کمپانی مشهور تولید شیرینی و آبنبات کدبری رابطهاش با کرافت چطور است؟ قصه تمام این شرکتها توسط نویسندگان اکونومیست در کتاب “چرا شکست میخورید؟” آمده است.
در این کتاب به وجود بحرانهای اقتصادی، رفتن اقتصاد به سمت بخش خصوصی و بسیاری از شرایطی که در قرن بیستویکم به وجود آمد و باعث شده حالا مالکیت و ادغام به عنوان یکی از کارآمدترین روشها برای بقا و سوددهی شرکتها در معرض توجه بیشتر قرار بگیرد، پرداخته شده است. مخاطب “چرا شکست میخورید؟” مدیران شرکتها، مشاوران اقتصادی و مالی و صاحبان کسب و کار و همچنین دانشجویان رشته بازرگانی و اقتصاد و مدیریت هستند اما غیر از آنها شوخطبعی، نثر روان و مثالهای متعدد کتاب باعث میشود مخاطبانی که فقط علاقمند به این حوزه هستند نیز از خوانش کتاب لذت ببرند.