توضیحات : دو هفته از بستری شدن مهدی کوچک زاده در بیمارستان کوچک شهر نطنز میگذشت. بیمارستانی با متخصصان اندک و مراجعان بسیار و اغلب میشد صدای زجه و زاری را در محیط آنجا شنید که دردمندی بیتابی میکرد یا کسی از آنها مرده بود. مهدی سرفه خشکی کرد و با قدی خمیده برخاست تا پنجره را باز کند. پنجره آهنی کرمی به لرزه درآمد و نسیم خشک بیابان های نطنز وارد اتاق شد. آن بیرون جدای از سرو صدا ها و درختان خشک، چیز بیشتری وجود داشت که توجه مهدی را جلب کرد …
توضیحات : داستان درسال ۱۴۰۰ اتفاق می افتاد ,علم پزشکی پیشرفت کرده است و زندگی اجتماعی جوانان دستخوش تغییراتی شده است. جوانی به نام فرشته سعی دارد تا با شرایط جدید کنار بیایدو …
توضیحات : کتاب داستانی را درآینده روایت میکند که جوانی به نام مهرداد که از دروازه ای برای مسافرت استفاده می کند وماجراهای جالبی با دختری روسی به نام ناتاشا پوشکین به وجود می آید.