• دانلود کتابهای الکترونیک مختلف و متنوع با کمترین حجم ممکن
  • قرار گرفتن کتابها در سرور اختصاصی پارس بوک با لینک مستقیم
  • امکان ارسال لینک کتابهای جدید به ایمیل شخصی شما
  • رکورددار تعداد اعضا با بیش از 170 هزار عضو فعال
  • به روز رسانی مداوم سایت با کتابهای جدید ( هر روز یک کتاب جدید )

م. اخگر

دانلود کتاب بچه های زورآباد

تاریخ : ۲۰ خرداد ۱۳۹۸

توضیحات : ساعت تقریبا ۹ صبح بود که ننه زری کلفت خانه در اتاق خواب خانم و آقا را زد و گفت: خانوم جون ساعت نُهِ.

اما خانم بیدار نشد. ننه زری که اخلاق گند خانومشو میدونست، چند دقیقه صبر کرد و دوباره تصمیم گرفت که در بزند. این دفعه کمی محکمتر در زد و گفت: خانوم جون نمی خواین پاشین؟ ساعت نُهِ.

که یکدفعه در اتاق باز شد و خانوم که از زور خواب چشمانش پف کرده بود، داد زد: بیشعور مگه تو آدم نیستی؟ چند دفعه بهت بگم منو تا ساعت ۱۰ حق نداری بیدار کنی؟

ننه زری که بیچاره از ترس دست و پایش می لرزید گفت:

خانوم جون به خدا دیشب آقا گفتن که صبح زود ما رو بیدار کن میخوایم بریم خرید. به خدا خودشون گفتن.

از سروصدای اینها آقا از خواب بیدار شد و در حالیکه خمیازه می کشید گفت:

چیه؟ دوباره چه خبره؟

که ننه زری زد زیر گریه و گفت:

آخه آقاجون من چه تقصیری دارم؟ مگه خودتون دیشب به من نگفتین فردا صبح زود ما رو بیدار کن می خوایم…

آقا تازه فهمید چی شده و با خنده گفت:

آره راستی یادم اومد. عزیزم ولش کن دیگه. عجب حوصله ای داری.