توضیحات : در قسمتی از این کتاب آمده است: کم بینایی یک نوع کاهش بینایی محسوب میشودکه فرد مبتلا در انجام فعالیتهای روزمره دچارمشکل گردیده و این وضعیت با عینک، کنتاکت لنز، جراحی و دارو برطرف نمیشود. معمولاً بصورتکاهش بینایی مرکزی، کاهش حساسیت به نور، کاهش میدان بینایی و کاهش حساسیت کنتراست آشکار می گردد. کم بینایی ممکن است بصورت مادرزادی، در اثر تصادف و یا بیماری رخ دهد.
توضیحات : یکی از موضوعاتی که گاه و بیگاه مورد توجه قرار میگیرد، انواع خرافات (ذهنی و عینی/فکری و رفتاری) و میزان انتشار و شیوع آن در جامعه است. کسانی که از وجود خرافات در جامعه میهراسند، دست کم دو گونه دغدغه و نگرانی را در خود پرورش میدهند: اولاً پیامدها و نتایج منفی خرافات در فهم حقیقت، سامان دادن زندگی عاقلانه و مناسبات اجتماعی نظرشان را جلب میکند، و ثانیا؛ ازنظر آنان رشد، گسترش و نفوذ خرافات در ساحتهای مختلف زندگی وآلوده شدن اندیشه علمی واندیشه دینی به این ویروس، مضمحل کننده است. از این نظر خرافات، گویی روندی رو به تزاید نگران کننده داشته و دارد. اما سؤالات بنیادی و پرسشهای پیشینی وجود دارد که قبلاً باید پاسخهایی در خور آنان یافت و پس از تفطن به آن پرسشها، به کارکردها و روند جاری خرافات اندیشید. پرسشهای مورد نظر از این قبیل است: خرافه چیست؟ چه تفاوت و یا تشابهاتی با سایر باورها و معتقدات دارد؟ آیا میتوان ماهیتی برای خرافات برشمرد و آن را از سایر مقولات جدا کرد؟ آیا خرافات، بنیاداً و اساساً برافکندنی است و آیا میتوان جهانی بدون خرافه را تصور کرد؟ به عبارتی دیگر، آیا بدون خرافه میتوان زیست؟ روند خرافات در طول تاریخ چگونه بوده است؟ آیا روند رو به کاهش و نقصان داشته است و یا این روند افزایش یافته است؟ آیا سیطره خرافات بر ساحتهای مختلف زندگی، کاهش یافته است؟ علم و دین چه تفاوت و تضادی با خرافات دارند؟ آیا با گسترش علم و بینش تجربی – علمی، خرافات کاهش مییابد و آیا حوزه جغرافیایی مفاهیم دینی (منظور دین اجتماعی و آنچه که به واقع در بستر تاریخی شکل گرفته است) از خرافات، کاملاً مجزاست و یا مرزهای مشترکی بین آنها وجود دارد؟ پیامد و کارکرد خرافات چیست؟ آیا همه کارکردهای خرافات منفی است و یا کارکرد مثبتی برای آن میتوان تصور کرد؟ کتاب حاضر پژوهشنامه ای حاوی مجموعه مطالبی ست در این رابطه.
توضیحات : کلمه خرافات همواره با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد به همین جهت ارائه تعریف دقیق از آن به سختی امکانپذیر است. خرافه را هر نوع عقیده نامعقول و بیاساس تعریف کردهاند. حقوقدانان نیز برای تمایز قایل شدن بین خرافات از دیگر باورها به مفهوم انسان معقول متوسل میشوند و بر این اساس خرافه چنین تعریف میکنند: هر عقیده و عملی که آدمهای معقول و تحصیل کرده آن را خرافی میشناسند. استعمال لفظ خرافه نسبی است و به زمان و مکان بستگی دارد. چنان که اروپایی قرون وسطی غرق در عقایدی بود که امروز خرافی شناخته میشوند. دنیای آن زمان پر بود از جادوگران ، دیوها و پریها. پزشکی آنان با جادو آمیخته بود و معجزه برای آنان یک پدیده روزمره بود. در مقابل ، برخی عقاید که آن زمان خرافات شناخته میشد، مثلا زمان آبستن باید خود را در معرض محرکات خوشایند قرار دهند تا فرزند تندرست داشته باشند.