توضیحات : عمليات والفجر مقدماتی در بهمن ۶۱ یکی از تلخ ترین شکست های ایران در جنگ هشت ساله بود؛ جایی که بسیاری از جوانهای سرزمین عزیزم مظلومانه در دشتهای فکه و اطراف آن به شهادت رسیدند بنا بود پس از آزادی خرمشهر در بهار ٦١ ، بصره را تهدید کنیم و تا ساحل شط العرب پیش برویم و بالاسر بصره باشیم تا دست برتر را داشته باشیم در تابستان ،۶۱ در عملیات رمضان شکست سختی خوردیم و نشد. حالا در زمستان سال ۶۱ به سمت العماره حمله میکردیم و برخی فرماندهان از ایجاد حکومت اسلامی در العماره می گفتند. نام عملیات را والفجر انتخاب کردیم و وعده های بسیاری برای پیروزی اش دادیم. اما وقتی شکست خورد نامش به والفجر مقدماتی تغییر کرد. پس از حواشی فراوان پیرامون نوشته های من در هفته های گذشته دیروز آقای رضایی در سخنانی گفته است: برخی میخواهند جنگ را تحریف کنند تا بر شیوه رهبری امام امت و کسب پیروزیهای دفاع مقدس خدشه وارد شود…» باید میان تحریف و نقد تفاوت قائل شد…
توضیحات : در این کتاب، با یک مقدّمه و هفت فصل، آمار و تصاویر هشت سال دفاع مقدّس و دو سال قبل از آغاز رسمی جنگ ارائه شده است. در ابتدا خلاصهای دربارهی انقلاب اسلامی ایران و عکسالعمل عراق و نظام بینالملل نسبت به انقلاب بیان شده است. سپس، تجاوز همه جانبهی ارتش عراق، بنبست در جنگ، آزادسازی مناطق اشغال شده، عبور از مرز برای تعقیب دشمن، گذر از موانع عبورناپذیر، پیشروی در شرق بصره و در آخر، پایان جنگ تشریح شده است. در ادامهی کتاب و پس از مقدّمه مذکور فشردهای دربارهی نبردهای زمینی همراه با نقشه، نمودار و جزئیات نام مناطق، نام عملیات، تاریخ و هدف و وسعت منطقهی آزادشده، همراه شرحی مختصر در زیر هر نقشه ارائه شده است. هفت فصل کتاب، مقاطع مختلف جنگ را (از قبل از انقلاب تا پایان جنگ) در برمیگیرند. فهرست مندرجات و مقدّمه به زبان انگلیسی و فارسی و نمونهی قطعنامه 598 سازمان ملل متّحد به زبان انگلیسی ارائه شده است.
توضیحات : پدر ما از عشایر بود و زندگی مان بیشتر در مهاجرت می گذشت . جمعاً شش نفر بودیم ؛ چهار برادر و دو خواهر . مهاجرت تحول مدام است در عرصه حیات و ما همیشه در حال کوچ از جایی به جایی دیگر به سر می بردیم. با آن وسعت بی نظیر، منظری وسیع به آدم « ساردوئیه » دشت های سبز هدیه می کرد. روزهای کودکی ما با عدم وابستگی به مکانی مشخص می گذشت. زندگی ساده ای داشتیم . غذای ما معمولاً نان جو و گندم و بعضی وقت ها اشکنه بود ، ولی یاد گرفته بودیم با کمترین امکانات بیشترین استفاده را از زندگی خدادادی ببریم . از همان اوان کودکی افرادی مذهبی بار آمده بودیم.