توضیحات : داستان در مورد یک چوپان بود و یک گوسفند، یک برّه. چوپان از شیر گوسفند میخورد و پشم و اضافی شیر و کره و ماست و پنیرش را می فروخت و زندگی را به خوبی می گذراند. تا اینکه یه روز به گوشت گوسفند طمع کرد. چاقوش را تیز کرد و آروم آروم به گوسفند نزدیک شد. برّه بی گناه که مشغول چرا بود به گمان اینکه چوپان اومده تا باهاش بازی کنه، براش نی بزنه یا پشم نرمش را نوازش کنه سرش را بلند کرد امّا دید چشم های چوپان را خون پر کرده. به دستهاش نگاه کرد و برق چاقو را دید. ترسید. غقب عقب رفت. به چوپان گفت : – میخوای چیکار کنی؟ تو چوپان منی، باید ازم نگهداری کنی. میخوای منو بکشی؟ چوپان چیزی نگفت چون چیزی نمی شنید. خون جلوی چشم هاش را گرفته بود. تند کرد که به گوسفند برسه. گوسفند فرار کرد. دوید و دوید. چوپان به سگش گفت گوسفند را بگیره. گوسفند دور شده بود و سگ به دنبالش می رفت و چوپان هم در پی اونها. گوسغند التماس می کرد: – تو که شیر و پشم من را داری، دست از سرم بردار. منو نکش. یاد روزهای خوب گذشته امان بیافت.
توضیحات : باید گفت در روش های تدیس قدیمی و قبل از کتاب های بخوانیم و بنویسیم فارسی ،روش تدریس حروف الفبا به این صورت بود که ابتدا نشانه تدریس می شد وبعد کلمه ای که با حروف مورد نظر نوشته شده بود به دانش آموز با روش بخش کردن و صدا کشی آموزش داده می شد. به طور مثال اگر دانش آموز فقط حروف ” آ ا ” و “ب ” را خوانده بود ،فقط می توانست کلمه های آب و بابا را که با این حروف نوشته می شوند را بخواند و بنویسد. کتاب حاضر، کتاب فارسی اول دبستان در دهه شصت بوده که قطعا برای بسیاری از ما تصاویری خاطره انگیز خواهد داشت.
توضیحات : هیچ لذتی برای انسان در هنگام پیری یادآواری کودکی نیست. بسیاری از افراد جویای کتاب های درسی قبل انقلاب را می شوند و با عشق این کتاب های دبستان گذشته که یادآوار کودکیشان است را مرور و زنده می کنند. این کتاب با عنوان ” فارسی ” جهت آموزش دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی در دهه بیست هجری شمسی تالیف و منتشر شده بود.
توضیحات : هیچ لذتی برای انسان در هنگام پیری یادآواری کودکی نیست. بسیاری از افراد جویای کتاب های درسی قدیمی می شوند و با عشق این کتاب های دبستان گذشته که یادآوار کودکیشان است را مرور و زنده می کنند. این کتاب با عنوان ” فارسی ” جهت آموزش دانش آموزان کلاس دوم دبستان در اوایل انقلاب و سال ۱۳۵۵ تالیف و منتشر شده بود.
توضیحات : کودکی از پدیدههایی است که میتواند تا آخر عمر مثل یک عضو از وجود ما باقی بماند هر وقت هم یادش میافتی انگار که در غربت، غذایی از دستپخت مادر داری که هر چند وقت یکبار گرمش میکنی و میخوری…با همان طعم خانه و آشپزخانه مامان! هر عکس، شیء و بو و مزه و…از آن دوران شاخهای میشود برای پرواز کبوتر خیال به آسمان ساده و آبی آن روزها! و مدرسه پر از اینهاست…کتابهای درسی آن دوران همنشین خاطرات و حوادث و کوچه و خانه بودند. تصاویر و نقاشیها در برگ برگ کتابها تنها سندی بودند که تا کنون ماندهاند و با هر نگاهی یادآوری میکنند: ناظم و مدیر و معلمی را که هم اکنون آتش اشتیاق دیدارشان هیچ نسبتی با آن روزها ندارد…روزهای تلخ و شیرینی که سرنوشتمان را رقم زدند اما به راحتی از آن عبور کردیم.
توضیحات : کتاب حاضر شامل سرفصل درس تعلیمات دینی پنج دبیرستان مربوط به دوره قبل از انقلاب ( محمدرضا شاه ) بوده و توسط شرکت سهامی طبع و نشر کتابهای درسی ایران برای تدرس در مدارس، چاپ و منتشر شده است.
توضیحات : این کتاب در سال ۱۳۴۷ شمسی توسط آقای جهانگیر شمس آوری برای تدریس در سال اول دوره تحصیلات ابتدائی تالیف گردیده است. کتاب شامل ۱۱۹ صفحه رنگی بوده که برای دانش آموزان آن دوره خاطره های زیادی به همراه دارد.
توضیحات : «مرغ روئین» داستانی است فرح انگیز و خنده دار و در عین حال مهیج که از احساسات پرشور و شاعرانه زندگی دانش آموزان شوروی در سالهای ۲۰ سرشار می باشد. گنکا و اسلاوا در کنار رودخانه نشسته بودند. گنکا پاچه های شلوار خود را تا بالای زانو و آستینهای پیراهن کشباف راهراهش را تا بالای آرنج ورمالیده بود و موهای سرخش به همه طرف سیخ ایستاده بود. … زندگی بچه های مسکو در پیرامون روستایی در قرن ۲۰، در اردوی پیشاهنگی که در یک ملک اربابی متروک واقع بود و دشواری های آنها در آن دوران شرح اینکه چگونه بچه ها با مشکلات کنار میآیند و رمز مرغ رویین و در نتیجه اسرار ارث مالک سابق را کشف میکنند.
توضیحات : پنجره اتاقم درست به روی خیابان گشوده می شد و پنجره که باز می ماند من به آسانی می توانستم بیرون را تماشا کنم موقع روز تک درختی که پایین پنجره بود بر روی اتاقم سایه می افکند و شبها نیز چراغ برق کنار خیابان اتاقم را روشن می نمود. ساختمانهای مجلل و باشکوهی که در مقابل پنجره ام قرار داشتند به آن مغازه های کوچک و بزرگ که در پشت ویترین آنها گاهی….
توضیحات : «علیک سلام ننه جون-عیدت مبارک- صد سال به این سالها! .زیر سایه امام زمون، کربلای معلا، نجف اشرف. مگه عیدی بشه و سالی بیاد و بره که این ورا پیدات بشه! چرا سری به این ننه جونت نمیزنی؟ ای بیغیرت،من که با شماها این قدر محبت دارم چرا شما پوست کلفتها به من محلی نمیذارین؟ ننه جون خیلی خوش اومدی.چی بگم؟من که بلد نیستم به شما فکلیا بگم:تربیک- چه میدونم تبریک عرض میکنم.ما قدیمیها دیگه کجا این حرفارو بلد میشیم؟ خوب ننه جون بیا این بالا رو تشک بشین، دهنتو شیرین کن….ننهجون پس چرا نمیخوری ؟شاید بدت اومده که چرا تخمه و گندم شادونه گذاشتم جلوت؟ ها؟ ای قرتی! این قرتیبازیها رو بنداز دور مس بچه آدم تخمه بشکن…
توضیحات : کتاب دایی جان ناپلئون جزو پر فروشترین کتابهای ایرانی است و شخصیتهای آن الگوهای ملی هستند. به دیگر بیان، تبلور شخصیتهای کتاب را میتوان در جامعهٔ ایرانی یافت. کتاب دائی جان ناپلئون با لحنی طنز آمیز و دلنشین برخی صفات مردم ایران را در قالب داستانی پر نشیب و فراز و جذاب به ریشخند میگیرد. کتاب خواننده را ضمن لذت بردن از طنز شیرین کتاب به تفکر وا میدارد. شخصیت دایی جان ناپلئون تبلور قشر وسیعی از مردم ایران است که با ساده اندیشی بجای ریشه یابی و پرداختن به امور اصلی از طریق تفکر با خیال پردازی و رویا بافی همواره به اموری توجه میکنند که اصولا وجود خارجی ندارند و دچار توهم انگلیسی ترسی هستند. شخصیت سعید عاشق پیشه جوان و کم تجربه ایست که به قیمت شکست در عشقش در مییابد، پیروی از احساسات به نحوی کورکورانه عاقبتی جز سیلی خوردن از دست روزگار ندارد. ولی سعید در آخر داستان به لطف می و بیان شیوای مرشد و تکیه گاه خود عمو اسدالله حقیقت را مییابد. عمو اسدالله شخصیت دوست داشتنی و شیرینی را متجلی میسازد که تلخیهای روزگار از او مردی با تجربه و آسان گیر ساختهاست که زندگی در لحظه را به هیچ عشق یک طرفهای نمیفروشد. عمو اسدالله در بخشی پایانی از این کتاب در حالی که گیلاس شرابی برای سعید میریزد خطاب به سعید جوان میگوید «تن آدم تو کارخونه ننه آدم ساخته میشه ولی روح آدم تو کارخونه زندگی». این کتاب بدلیل طنز شیرین و تجسم هنرمندانه خصوصیات مردم ایران در غلبه احساسات بر خرد یکی از شاهکارهای ادبیات ایرانی به شمار میرود.