توضیحات : تقریبا دو ماه قبل از مقابل یک بنگاه معاملات اتومبیل می گذشتم، چند نفر در داخل بنگاه مشغول گفتگو با صاحب بنگاه بودند و مثل اینکه بر سر قیمت اتومبیلی چانه میزدند. بدم نیامد وارد بنگاه بشوم و نحوه خرید و فروش و معامله اتومبیل را ببینم. وارد شدم، سلام کردم و روی نیمکت کنار بنگاه نشستم و با خودم فکر کردم اگر مدیر بنگاه پرسید چکار داری؟ خواهم گفت اتومبیل می خواهم و بعد بر سر قیمت چانه میزنم و معامله سرنخواهد گرفت و به دنبال کارم می روم…
عناوین مجموعه داستان ها : فولکس دکتر بقراط – ماجرای چک حقوق – معاون، امضای دفتر، مهر؟! – راز و رمز بچه داری – عذر کنتاکی – انجام وظیفه – شب بارانی – والی شهر ما – خرس – مسیل خواران – سوء تفاهم – درستکاران – مزایای قانونی – کورک – هیرمند – حاج کریم آقا – چینی بندزن – تجارت بوق حمام
توضیحات : قصه حسین کرد شبستری در دوره صفویه جریان دارد. «حسین کرد» یکی از چوپانزادگان و پهلوانان ایران است، که در آغاز مهتر و شاگرد پهلوان مسیح تکمهبند تبریزی از پهلوانان دربار شاهعباس صفوی بود. حسین کرد پس از اختلاف با همسر مسیح، تبریز را ترک میکند و در اصفهان به جمع پهلوانان شاه عباس میپیوندد. زمانی که حسین کرد مالیات هفتساله ایران را از پادشاه هند گرفت و به دربار شاه آورد، شاه عباس به او خلعت فراوان داد و از آن پس، حسین کرد از نزدیکان شاه شد. جایگاه او در میان پهلوانان شاه عباس همچون جایگاه رستم در جمع پهلوانان شاهنامه است. پهلوانان داستان به سرپرستی سید میرباقر آجرپز در خدمت شاه عباس به سر میبرند و با دشمنان شاه که بیشتر ترکان عثمانی و ازبک هستند مبارزه میکنند. قصه حسین کرد سالهای بسیار یکی از قصههای مورد پسند مردم ایران بوده در قهوهخانهها و گذرگاهها نقل میشدهاست. در این قصه میتوان گنجینهای ارزشمند از ویژگیهای زبانی فرهنگی و اجتماعی مردم ایران در زمان روایت داستان را یافت.
توضیحات : آرزوهای بسیاری برای این کتاب داشتم، آینده ای روشن که حق اش نبود چنین سخت با دیوار برخورد کند، یکی از آرزوهایم شاید این بود که آن را در کتابفروشی شهرمان ببینم، در کنار کتاب های دیگری که از جنس کاغذ اند و نویسنده های شان هر چند با جیب های خالی اما حال روح شان خوب است و رزومه ای برای جهان آخرت دست و پا کرده اند. صدابردار مجموعه ای از “نُه” داستان کوتاه است، کوتاه به معنای حقیقی، نه رمان های بیست یا سی صفحه ای که با نام داستان کوتاه به خورد مخاطب داده می شوند. انسان، بیگانگی و مرگ، صدای واضح این داستان ها هستند، سکوت و تاریکی که از هر سو فرو می ریزند و آدمی ناچار به تسلیم است. مخاطب را در خواندن این کتاب به صبر دعوت می کنم، به تفکر و عشق، به دوری از تعصب و نزدیکی به افکار جدید و بروز یافته در خودمان و اطرافیان، او باید تعارف را کنار بگذارد و خود را آنگونه که هست ببیند، حتی اگر زبری و تیرگی اش در ظاهر آزار دهنده باشد. داستان های این مجموعه طوری نگاشته شده اند که لازم است برای تک تک کلمات ارزش قائل شد، نمی توان آنها را تا نیمه خواند یا واژهء آخر را جا انداخت و مدعی بود که خوانده و درک شده است، صدابردار داستان جزئیات است، قصهء نقش های سفید روی بوم سفید
توضیحات : میخائیل یوگرافویج سالتیکوف طنز نویس بزرگ روس، که در ادبیات بنام مستعار شچدرین شهرت دارد بقول لوناچارسکی «روشن رأیترین نویسندهای است که نصیب روسیه شده» شچدرین در دورانی میزیست که فئودالیسم رو به زوال میرفت و بورژوازی رشد و گسترش مییافت. شچدرین که یک دموکرات انقلابی بود به پیروی از هواداران سوسیالیسم تخیلی در راه استقرار یک نظام اجتماعی دموکراتیک و انقلابی قلم میزد، هم بضد نظام کهنه فئودالی و هم به ضد نظام ضد بشری بورژوازی نوپا مبارزه میکرد. به قولی او «بزرگترین طنزنویس روس است که نیزه خشم اندیشهاش را بر جمجمههای حقیر دغلهای ارتجاع و لیبرالیسم پرتاب کرده است».
شچدرین رمانهای فراوان، مقالات بسیار و قصههای گوناگون به طنز و در زبان ایزوپ، نوشت و سالهای سال مترقیترین مجلات عصر را اداره کرد در نوشتههای او بوروکراسی، ظلم، درنده خوئی و تباهی فئودالیسم بخوبی تصویر شده؛ پوچی و ریاکارانه بودن اصلاحات تزاری و خیانت لیبرالیسم بورژوائی برملا شده؛ خوش باوری و خام طبعیهای عناصر خرده بورژوا به مسخره گرفته شده و تحمل و تسلیم دهقانان به سختی و با دلسوزی مورد انتقاد قرار گرفته است. شچدرین، که هرگونه اصلاحات اجتماعی را نفی میکرد، برای تغییر جامعه به انقلاب اعتقاد داشت و در عین حال دهقانان را طلایه دار این انقلاب میدانست. آثار سالتیکوف شچدرین، اگرچه درباره حوادث و مسائل قرن نوزدهم روسیه نوشته شده ولی هنوز هم در عصر ما، هرجا که مبارزه با بقایای دنیای کهن در گیر است تأثیری زنده دارد.
فهرست:
اندوه خِرَد یا مردی با خندهای تلخ (مقدمه) – چگونه یک روستائی ساده دو صاحب منصب را غذا داد – نجیب زاده وحشی – ماهی عاقل – خرگوش فداکار – فضائل و رذائل – خرسها در حکومت – عقاب هنرپرور – کپورخیالباف – مصیبت مرغ سقا – دو همسایه – خرگوش استدلالی – لیبرال – یا بوی پیر – گفتگوی بیهوده – بوگاتیر -کلاغی که به جستجوی حقیقت رفت
توضیحات : اسرار عجیب ترین حادثه سرقت تاریخ یعنی دستبرد به ترن برای اولین بار در مطبوعات جهان فاش می شود. مدتی است که محاکمه کارگردانان باند سارقین ترن پستی در انگلستان که طی آن شصت میلیون تومان به سرقت رفته بود، در پارلمان شهر الیسبوری شروع شده است. این دادگاه به حادثه دستبردی رسیدگی می کند که از هر نظر در تاریخ سرقتها سابقه نداشته است. بدین جهت باید گفت که این بزرگترین سرقت تاریخ و عجیب ترین سرقتی است که تاکنون اتفاق افتاده. خبرنگاران مجله اشترن چندی قبل موفق شد با دو نفر از اعضای باند “لیکا” یعنی همان باندی که این سرقت را ترتیب داده بود، به طور مخفیانه ملاقات کند و آنها هم حاضر شدند که اسرار عجیب این سرقت را در ازای مبلغ کلانی و با قید دو شرط برای خبرنگار اشترن فاش سازند. این دو شرط عبارت از این بود که اولا خبرنگار اشترن هویت آنها را برای هیچکس فاش نسازد و ثانیا از محل اختفای گنج سرشار سرقت شده، توضیحی خواسته نشود…
توضیحات : حضرت با عز و شکوه جناب مستطاب عزرائیل که عمرت درازباد !! هر چند در این روزگاران در میدانهای جنگ و ستیز کاری صعبل و دشوار در پیش داری و خوشبخت از آنی که اولاد بنی آدم هماره به خاطر هیچ و پوچ با وسائل گوناگون به جان هم افتاده و وظیفه خطیر تو را آسانتر ساخته اند . لهذا، امیدوار چنانم که سایه ی ذیجود خود را برای قرنها از ملک و ملت ایران کوتاه گردانی.
توضیحات : سالها پیش یک باند کلاهبردار و شیاد که با تردستی و صحنه سازی از مردم ساده لوح و آنها که کارهایشان خدشه داشت و برخلاف اصول امانت و درستی بود، پولهای گزاف گرفته بودند، به دام پلیس افتادند و به دست قانون سپرده شدند تا سزای عمل خود را ببینند. نویسنده از این سوژه با نیروی تخیل قصه ای ساخته است که اولین بار در مجله رنگین کمان چاپ شده و اینک به صورت کتاب تقدیم علاقمندان می گردد. گرچه اوضاع امروز کشور اجازه نمی دهد چنین افراد شیاد و کلاهبردار عرض وجود کنند، اما چه ضرر دارد دوستان با مطالعه این قصه هوشیارتر و آگاه تر شوند و گول ظاهر آراسته و سخنان فریبنده آنان را نخورند.
توضیحات : حاتم طائی را گروهی عرب و جمعی ایرانی میپندارند. بعد از استیلای اعراب بر ایران غالب ادبیات کشور ما نیز بدست اعراب افتاد و این قوم به همان گونه که کلماتی ناهنجار از زبان خود را در زبان شیرین فارسی جایگزین نمودند بر ادبیات کشور ما نیز تجاوز کرده و غالب آثار بزرگان و منظومههای شیرین و آثار نثر مولفین و محققین ایران راهم از آن خود معرفی نمودند. حتی به کرات دیده شده که اعراب با افزودن پیشوند (ال) به نام خاص فلاسفه ایرانی، به این نام ظاهر عربی بخشیده و تدریجا آثار ایرانی را با ترجمه عربی منتشر ساخته و متن اصلی این آثار را ترجمهای از متن (اصیل) اولی در واقع (قلابی عربی!) معرفی کردهاند و (حاتم طائی) نیز از همین آثار میباشد که در ازای ترکیب کلمات ناهنجار عربی به زبان شیرین فارسی، از ادبیات اصیل و ارزنده کشور ما به ادبیات اعراب وارد شده است.
باری، شاعر شیرین سخن ایران شیخ شیراز، حکایات بسیار از مردانگیهای حاتم نقل کرده و حاتمی که ما در این کتاب شرح حالش را میخوانیم، همان حاتم سخاوتمند است که پیشینیان ما این خوشرفتاریها و بخششهای او را در قالب افسانهای شیرین نقل کردهاند تا باب طبع عوام باشد زیرا در عهد کهن، زمانی که سرگرمی مردم رفتن به قهوهخانه و گوش دادن به نقالیهای نقالباشی بوده، هیچ چیز جز یک افسانه پرماجرا و هولانگیز نمیتوانست توجه آنان را جلب و ایشان را سرگرم نماید و امروزه ما از آن دوران پرشکوه یادگارهای ارزنده داریم که از آن جملهاند امیر ارسلان، حسین کرد، چهل طوطی، چهار درویش، حمزه پهلوان و غیره…
و حال، آنچه را که مایه سرگرمی اجداد ما بوده است، یعنی افسانههایی که در قالب آنها مردم را به راه راست، به کرم و سخا ترغیب مینمودند، با سبکی جدید تقدیم میکنیم. باشد که چون دیگر انتشارات ما (پدیده) مورد پسند واقع شود.
حسن بانو
ملاقات امیر زاده منیر با حاتم طائی و حسن بانو
حاتم با چه خطراتی روبرو میشود
رفتن حاتم طائی در پی کشف معمای دوم
رفتن حاتم به دنبال کشف معمای سوم
رفتن حاتم به دنبال کشف معمای سوم
رفتن حاتم به دنبال کشف معمای چهارم و پیدا کردن مردی که میگوید
مرد راستگو همیشه راحت و آسوده است
رفتن حاتم طائی برای کشف معمای پنجم
رفتن حاتم طائی برای بدست آوردن لنگه مروارید
رفتن حاتم بجستجوی حمام بادگرد
توضیحات : سکوت و وحشت سراسر خانه را فراگرفته بود. دلهای افراد خانواده لبریز از اضطراب و درد بود. مادر در گوشه ای افتاده و آنچنان رنگ پریده بود که گویی بی هوش است. اقوامش اطراف او را گرفته بودند و او را دلداری می دادند. پدر غمزده و عصبانی به روی تختخوابش لمیده و در افکار پراکنده خود غوطه ور بود. عبدالحمید کودک یکساله در گهواره اش خوابیده و بی آنکه گرفتاری های پدر و مادرش را احساس کند، با گوشه پیراهنش بازی می کرد و لبخند نمکینی به لب داشت. عبدالحمید از شعله ها و شراره های اضطراب و التهابی که خانواده اش را دربرگرفته بود، کاملا بی خبر بود. یکی از خویشاوندان اتاقها را جستجو می کرد تا لباسها و اسباب بازیهای عمار را که سه روز قبل گم شده بود، جمع آوری کند و آنها را دور از چشم پدر و مادرش پنهان نماید. این گوشه ای از زندگی خانواده مراد بود. عمار فرزند چهار ساله مراد مفقود شده و با همه کوشش هایی که برای یافتن وی به عمل آمده بود، نتیجه ای نبخشیده لذا اندوه، درد، گریه و دلهره از همه سوی جان و قلب افراد خانواده را می خورد…
توضیحات : توی خانه یکی از دوستانم میهمان بودم. غیر از من در حدود بیست نفر زن و مرد دیگر هم بودند. اکثرشان را می شناختم. فقط پنج شش نفر غریبه بودند. توی این ناآشناها خانمی نظرم را جلب کرد. بدون اختیار محو تماشای او شدم. قیافه او خیلی به نظرم آشنا می آمد. از آن تیپ زنهایی بود که هرگز پیر و شکسته نمی شوند. قیافه اش نشان می داد که در جوانی خیلی خوشگل و لوند بوده، حالا هم که چهل و چند سال داشت از دخترهای بیست ساله زیباتر و شادابتر جلوه می کرد. او هم نگاهش را از من برنمی داشت. هر چه فکر می کردم او را کجا دیده ام، چیزی به یادم نمی آمد. خیلی دلم میخواست یک نفر پیدا بشود و ما را بهم معرفی کند. توی این فکر بودم که صاحبخانه به طرفم آمد و بانی این امر خیر شد:
– آقای ضیاء نمی خواهید با حسنه خانم آشنا بشوید؟
باهم دست دادیم. وقتی گفتم: “از آشنایی شما خوشوقتم” حسنه خانم خنده بلندی کرد و جواب داد:
“ما مدتهاست همدیگر را می شناسیم..” …
توضیحات : سکوت محض سراسر کوچه و خیابان را فراگرفته بود و غرش های مهیب رعد و برق و طوفان های شدید و خطرناک، رسیدن زمستان را نوید می داد. دشت و صحرا همه سبزی خود را از دست داده، درختان آخرین زینت خود را به باد خزان سپرده بودند و اینها همه دست به دست هم داده منظره عجیب و بهت آوری را در نظر مجسم می ساخت. در زمستان معمولا هوا طوفانی است و مرتب باران و برف می بارد و داستان ما نیز در یکی از روزهای سرد این فصل شروع می شود. در کوچه و خیابان کمتر افراد به چشم می خوردند و کسانیکه برای کارهای لازم به خیابان آمده اند با سرعت در حالیکه یقه پالتو را بالا کشیده چتری در دست دارند، به طرف مقاصد و منازل خود در حرکتند. صدای برخورد قطرات باران با کف خیابان، تا اندازه ای این آرامش و سکوت را برهم میزند. ضربه های ناقوس ساعت کلیسا به گوش می رسید و بر شدت آن می افزود…
یکی از پرفروشترین کتاب مهیج پلیسی و جنایی منتشر شده در ایران
توضیحات : کتاب “زندگی های کالبدی من “یک رمان خاص است . که با یک ماجرای شگفت آور آغاز می شود ، و زندگی های مکرری که روح در کلیدهای مختلف در زمان ها و مکان های مختلف طی می کند ، بیان می کند و علت پیدایش رابط محیطی ، را عنوان می کند و در آخر داستان با بیان یک ماجرای شگفت آور ، به همه پرسش ها پاسخ می گوید. این داستان از زبان یک روح بیان می شود و قابل مقایسه با هیچ رمانی نیست.