توضیحات : «مرده خواران» داستانی است جذاب و حیرت آور از «مایکل کرایتون»٬ خالق «پارک ژوراسیک». کرایتون این رمان را با اقتباس از سفرنامه ابن فضلان به سرزمین اسلاوها در قرن چهارم هجری٬ و نیز افسانه کهن اروپاییِ «بیوولف» خلق کرده است. فیلم «سیزدهمین سلحشور» با بازی «آنتونیو باندراس» و «عمر شریف» بر پایه همین رمان ساخته شده است.
توضیحات : جان کارِل مردی برزیلی است که چندین سال قبل از این ماجرا به دهکده ی “ایکیتوس” واقع در مرز پِرو آمده بود. او مردی فقیر و تنها بود ولی توسط مردی مهربان به نام ماگاتاس پناه داده شده بود. بعد از مرگ ماگاتاس، کارل با دختر او ازدواج کرد و حالا در همین دهکده زندگی شرافتمندانه ای داشت. او تصمیم می گیرد با خانواده به شهر “بلما” رفته و آن جا عروسی دخترش را جشن بگیرد. ولی در راه با مردی شکارچی به نام توراس رو به رو می شود. او از رازی از جان کارل اطلاع دارد و… جنگل های تاریک آمازون یکی از مشهور ترین آثار ژول ورن، نویسنده ی سرشناس فرانسوی است.
توضیحات : پار فابیان لاگرکویست یک شاعر، نمایش نامه نویس، مقاله نویس، داستان کوتاه نویس و رمان نویس سوئدی بود که در سال ۱۹۵۱ جایزه نوبل ادبیات به او اعطا شد. او ادبیات را از اوایل بیست تا اواخر هفتاد سالگی اش ادامه داد. لاگرکویست در آثارش با بیشتر با مسائل سیاسی و اجتماعی و عقیدتی مانند مسئله خوب و شر در وجود انسان درگیر بود.
توضیحات : آرتور چارلز کلارک، نویسنده داستان های علمی تخیلی، ازمشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانه اش می شناسند؛ خصوصا به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان زندگی اش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهام بخش هم عصرانش در بهره مندی از موهبت فضا بوده است.
توضیحات : بیست هزار فرسنگ زیر دریا داستان است، نوشته ژول ورن نویسنده علمی تخیلی فرانسوی که برخی او را به حق پدر ادبیات علمی-تخیلی خواندهاند. ناگهان توجه جهان به اعماق آبها جلب میشود. مردم جهان متوجه موجود ناشناسی میشوند، که در اعماق آبها زندگی میکند. عدهای گمان میکنند او یک کوسه بزرگ است، عده دیگری هستند، که معتقدند، او نوعی هیولای دریایی ناشناختهاست. اما کمتر کسی میتواند تصورش را بکند، که آن موجود، وسیلهایست ساخته دست بشر. این داستان برای نوجوانان به رشته تحریر درآمده است.
توضیحات : نمی داند بیچاره مادرش چه حالی دارد، وقتی به قصد «کُناری» از خانه بیرون می آیند. خورشید بالای سر مادر ناظر بر همه چیز است و می تواند درک کند، حتی می تواند از گرمای سوزانش بکاهد، که نمیکاهد؛ چون نسبت به مردم دیگر وظیف هاش سنگین است. طوری است که بی خیال و بی تفاوت نشان می دهد؛ اما پسر نیست که شاهد رنج مادر باشد و او را درک کند. اگر باشد مثل خورشید وظیفه ی سنگینی نسبت به دیگر آدم ها ندارد. لااقل مهم ترین وظیف هاش عشق و محبت به مادر است.
توضیحات : بیشتر ما انسانها تواناییهایی را که در خود میبینیم، ذاتی و خللناپذیر میشماریم؛ بهگونهای که حتی تصور از دستدادن احتمالی این تواناییها را نیز به دشواری به ذهن خود راه میدهیم و معمولاً بهگونهای پوشیده، خود را از افراد فاقد این تواناییها متمایز میدانیم. از اینرو، پیداست آنهایی که باوجود چنین ناتوانیهایی، به درجات والایی از هنر و علم و عمل دست مییابند، بهواقع شایان تکریم هستند. نام «هلن کلر» برای بیشتر افراد، نامی آشناست. این بانوی آمریکایی که از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم میزیست (۱۹۶۸ ـ ۱۸۸۰)، یکی از بزرگترین نمونههای چیرگی اراده بر ناتوانیهاست. او که ابتدا همچون دیگر کودکان سالم بود، در نوزده ماهگی به دنبال یک بیماری شدید، از دو حس عمده خود یعنی بینایی و شنوایی محروم شد و به تبع آن، قدرت تکلّم خود را نیز از دست داد. ناتوانی او در شناخت محیط و دشواری در برقرارساختن ارتباط با سایرین، او را به کودکی لجوج و بدخُلق تبدیل کرده بود. تا اینکه روزی که هلنکلر بعدها آن را بزرگترین روز زندگی خود مینامید، فرا رسید. در آن روز، معلم علاقهمندش «آن سالیوان»، که با فداکاری و پشتکار خود، درهای امید را به رویش گشود، از راه رسید تا در پیمودن این طریق دشوار یاریش کند.
توضیحات : «هورلا» مجموعهای از دوموپاسان نویسندهی قرن نوزدهم فرانسه و از پیشگامان داستان کوتاه است. داستان «گردنبند» که در این مجموعه نیست از نامدارترین داستانهای کوتاه جهان به شمار میآید. چه روز شگفت انگیزی! تمام صبح را روی علفهای مقابل منزلم زیر سپیدار عظیم الجثه ای که علفزار را در پناه سایه خود می گیرد ، دراز کشیدم. من این سرزمین و زیستن را دوست دارم؛ زیرا در آن ریشه گرفته ام؛ ریشه ای عمیق و دلپذیر که یک مرد را به سرزمینی که اجدادش در آن به دنیا آمده و مرده اند، به آنچه مردمانش می اندیشند، می خورند ، به آداب و رسوم نوع غذاها ، اصطلاحات محلی ، لحن سخن گفتن، دهقانان، بوی خاک، دهکده ها و حتی هوا پیوند می دهد.
توضیحات : یکی از مهمترین رمانهای پلیسی شاهین مالت” نام دارد که نوشته داشیل همت است. داستان “شاهین مالت” درباره یک کارآگاه خصوصی به نام سام اسپید است که در پی دنبال کردن پروندهای که به او واگذار شده همکار خود را از دست میدهد. او با سه مجرم عجیب و غریب مواجه میشود که قصد دزدیدن مجسمهای گرانقیمت را دارند. همت با نوشتن شاهین مالت (۱۹۳۰) شهرت جهانی کسب کرد و تاثیر زیادی روی نویسندگان آثار پلیسی و جنایی گذاشت. داشیل همت در ابتدا پاورقینویس هفتهنامههای عامهپسند بود که در آنها به صورت سریالی داستانهای خود را چاپ میکرد. در دهه ۱۹۳۰و ۱۹۴۰ فیلمهای متعددی بر اساس آثار او ساخته شدند و شاهین مالت که شاهکار “جان هیوستن” است، سومین فیلمی بود که بر اساس این کتاب “همت” به روی پرده آمد. جان هیوستن به “شاهین مالت” وفادار ماند، چون خود رمان کامل بود و داشیل همت فکر همه چیز را کرده بود. میگویند تنها کاری که هیوستن کرد این بود که رمان را دکوپاژ کرد و به “جک وارنر” گفت این هم فیلمنامه من!
توضیحات : این کتاب، ادامه ماجرای جلد نخست است که طی آن “سهراب” به همراه پدرش “شهریار” و دختر عمهاش “صفورا” برای اثبات نظرات علمی دایی پدرش ـ دایی افندی ـ به اعماق زمین سفر میکنند. آنها اکنون به لایه سوم زمین رسیدهاند. شرح خطراتی که آنها را تهدید میکند و نیز برخی از قوانین علمی در کتاب آمده است.”
توضیحات : “سهراب” به همراه پدرش “شهریار” و دختر عمهاش “صفورا” برای اثبات نظرات علمی دایی پدرش ـ دایی افندی ـ به اعماق زمین سفر میکنند. آنها اکنون به لایه سوم زمین رسیدهاند. شرح خطراتی که آنها را تهدید میکند و نیز برخی از قوانین علمی در کتاب آمده است.
توضیحات : این کتاب قصه ها و افسانه هایی است که فضل الله مهتدی معروف به صبحی آنها را در رادیو ایران نقل می کرد . صبحی حدود دو دهه ایرانیانی را که به رادیو گوش می دادند با افسانه ها و قصه های عامیانه مانوس کرد . مدتها با صادق هدایت همکاری داشت و در عین حال شماری از خوانندگان که به ویژه در دهه ۱۳۳۰ و پیش تر به رادیو گرایش داشتند از یاوران او در کار گرداوری و روایت قصه ها بودند. شیوه صبحی در روایت افسانه ها به این صورت بوده که به هنگام روایت قصه ای از مخاطبان خود می خواسته تا چنانچه صورت دیگری از این روایت دارند برای او ارسال کنند او به این صورت با سیل افسانه ها رو به رو شد…او از میان روایتهای گوناگون به روایت واحدی می رسید و در جهت جذب شنوندگان رادیو با افزایش شاخ و برگ قصه ای تازه می آفرید. صبحی در آبان ۱۳۴۱ به بیماری سرطان در تهران در گذشت.