توضیحات : این کتاب که از مجموعه داستانهای پوآرو میباشد در ژوئن ۱۹۴۱ در بریتانیا توسط انتشارات کولینز کرایم کلوب و در اکتبر همان سال در آمریکا توسط انتشارات داد، مید اند کمپانی به چاپ رسیده است. در سال ۱۷۸۲ وقتی کاپیتن راجر آنگمرینگ برای خودش خانه ای در جزیره کنار خلیج لدرکمب ساخت، به نظر همه، این عجیب ترین کاری بود که از او سر زد. مردی از خانواده ای چنان سرشناس چون او، باید و یلای مجلل و شایسته ای، در مرغزاری وسیع بنا می کرد که احتمالا یک نهر روان و مرتعی سرسبز هم داشته باشد…
توضیحات : سمیه میگوید شعر تک کلماتی است که با سکوت زینت یافته است. سکوت گویاترین کلام عشق است. کافیست بگویی عشق و هفتهای ساکت باشی. هرچه بیشتر بگویی زاید است، شعر مورد علاقهاش این است: منتظرم عشق بیا.
میپرسم شعر است؟ میگوید نیست؟
سوال را با سوال جواب میدهد. حوصلهام را ندارد ولی میگوید عاشق منتظر عشق است پس منتظر بیهوده است.
میگوید: عشق
میپرسم عشق شعر است؟
میگوید آن هم اضافه است.
توضیحات : چند ثانیه مکث جلو آینه، و سومین رمانم «یک روبان سرخ برای شاهزاده ونوس» متولد شد. رمانی نه تاریخی و نه علمی و نه تخیلی و نه اجتماعی، که درهمتنیده از همهٔ اینها. در بحبوحهٔ یافتن سرنخها با کمک بازپرس، یک مهمانی شام داشتم. اما داستان جرقهٔ رمان در چند ثانیه این که؛ مهمانها از راه رسیدند و همه چیز به خوبی پیش رفت، در حالی که تمام مدت مهمانی، من درگیر تبوتاب عشق سروان شیری به خانم دکتر و شخصیت کتابدار رمان قبلی «معمای عشق ساعتی» بودم. بعد از رفتن مهمانها توی آینه نگاهی انداختم و متوجه برچسب چند لایهٔ مارک لباسم شدم که وارونه پوشیده بودم و تمام مدت مهمانی همان طور به تنم بود. ترسیدم از حواسپرتی که کار دستم ندهد. شدم دختری که سالهای نوجوانیاش را در دنیای مهآلوده و زیرزمینی سپری میکند و نشستم به نوشتن دنیای دخترک و نتیجهاش شد رمان «یک روبان سرخ برای شاهزاده ونوس». رمان را در هفت فصل نوشتم. هر فصل داستان مستقلی دارد که خوانندهٔ تیزبین از فصل یک سرنخهای اتصال فصلها به هم را درمییابد.
توضیحات : از مسائلی که در بررسی یکی بود و یکی نبود باید به آن دقت کرد٬ این است که اهمیت این کتاب بیشتر از قوت داستانهای آن در تقدم آن نسبت به نمونههای دیگر است. نثر او هنوز برای داستان کاملاً آماده نیست و حال و هوای گزارشی نثر مشروطه را دارد اما به هر ترتیب این کتاب نقطهٔ شروع تغییر در داستاننویسی ایرانی است. جمالزاده خود در مقدمهاش ذکر میکند که این مجموعه را محض تفریح خاطر از مشاغل جدیتر نوشتهاست. « او هیچگاه از داستان کوتاه نام نمیبرد و همواره از رمان سخن میگوید. این نکته٬ نشان میدهد که داستان کوتاه به عنوان یک نوع مستقل ادبی در آن سالهای زیادنویسی و رواج تحقیقات فاضلانه در متون ادبی کلاسیک٬ چقدر بیاعتبار و ناشناخته بودهاست.»
از شاخصههای یکی بود و یکی بود طنز جمالزاده است. بهطور کلی در رمانهای اولیه نویسنده با لحن جدی و صریح به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی میپردازد ولی در داستان کوتاههای اولیه نویسندگان از سلاح طنز استفاده میکنند تا در برابر قدرت بایستند و شاید این یکی از علل توفیق بیشتر آنها باشد. «رمانهای اولیه (شمس و طغرا٬ تهران مخوف٬ زیبا و مانند آنها) همزمان با داستانهای کوتاه (یکی بود و یکی نبود و آثار دیگر) بلکه پیشتر از آن نوشته شدهاند؛ در حالی که داستان کوتاه از جهت حضور مایههای فراوان طنز موفقتر بوده است.»
توضیحات : عناوین داستانهای این مجموعه عبارتند از:
آدم را به زور دیوانه می کنند – صندلی اداره – ما انسانهای ورزشکار – چکمه های یک پاشای بازنشسته – پادشاه کود – هدایای ارزنده و فوق العاده – آژانس میدان تیر – تو باز به وضعیت شکر کن – پیانویی که مثل عروس – واقعا تمدن چه چیز جالبی استاز داستان آدم را به زور دیوانه می کنند:
شخصی که عینک به چشم دارد:
– دوستان این تصمیم اتفاقی نیست، در موردش بحث و مشاوره زیادی انجام گرفته است و باید دقت بیشتری نیز مبذول گردد.
یکی از حاضرین که جوانتر از بقیه بود گفت:
– بلی، باید درباره اش دقیقا فکر کنیم. نباید با دست خود گرفتاری تولید کنیم…
توضیحات : آقا سلطانی، معلم پیری که در بم زندگی میکند، تمام خانوادهاش را صبح روز ۵ دی ۱۳۸۲ در زلزلهای هولناک از دست میدهد. از خانواده او تنها نوه کوچکش حکیمه زنده میماند که انس و الفت زیادی با او ندارد. آقا سلطانی حکیمه را برمیدارد و برای فرار از خرابی و مرگ، به بیابان میزند. اما این دو بازمانده در این سفر، ماجراهایی از سر میگذرانند که تصورش را هم نمیکردند. این سفر پر خطر به سفری درونی مبدل میشود که حاصل یک عمر زندگی این معلم پیر را زیر سوال میبرد.
توضیحات : عميق و دقيق آگاه نيستی كه انچه تو را برانگيخته میكند و عامل گفتگوی ذهنی تو با كلمات و حروف میشود و مانند يك مجسمه به فرمها و فضاهای ذهن تو جان میبخشد چيست. اين يك درد بیدرمانی است كه دلايلش روشن و واضح نيست. دنيايی است كه قرار است جان بگيرد و شايد نقش يك ناجی را برای روح پر دردی بازی كند كه ميل به بودن و متحقق كردن وجود را در خود دارد .
به قول مارگريت دوراس «نوشته، برای خودش و برای جسم و جان خودش هم ناشناخته است. نوشتن حتی بازتاب هم نیست. نوعی مایه است که آدم در خودش و در خویشتن خودش دارد، خویشتنی که در عین حال شخص دیگری است ولی به موازات آدم ظاهر میشود، پیش میرود و در عین حال نامرئی است، با اندیشه و خشم قرین است، گاهی هم با کنش خاص خود با خطر از دست دادن زندگی مواجه می شود.»
وقتی تو گذشتهای را از دست میدهی، گاهی ممكن است رويايی را بدست آوری كه با نمايشی از حروف و كلمات، جهان ذهنی را برای خواننده بازسازی كنی، بدون آنكه اصرار ورزی و ترديد كنی به نويسنده بودن و يا نبودن، قصههايی كه اگر جان و توان باشد امكان به تصوير كشيده شدن، آن هم با مديومی مانند سينما را دارند، اما بدون دكوپاژ.
توضیحات : مجموعه داستان های کره ای، نشان دهنده سبک زندگی و آداب و رسوم مردم کره و تمایل آنها برای زندگی در صلح، هماهنگی، شادی، ترویج مهربانی، خرد و سخت کوشی است. از سوی دیگر ظلم و ستم، حرص و آز، تنبلی و سایر ناکامی های بشری به زبان طنز و شوخی مورد تمسخر واقع می شود.
توضیحات : داستان خاطرات لجنی با طنز تلخ و غریبی که دارد در نگاه اول روایتی ساده است از زندگی بچههای یک کوچه و محله. بچههایی که انگار از اول همهچیز را اختراع میکنند: بازی کردن، گروه، فوتبال، یارکشی، جنگیدن و… بهطوریکه این سطح از داستان حتی شبیه داستانهای نوجوان است. ولی چیزی که خواندن آن را جذاب میکند و نو و تازه است، لایه درونیتری از روایت است: شکلگیری جامعه، تشکیلات، انقلاب، عشق، فردیت، گروه، جنگ، کینه و … جامعهای که حول مرکزیت و بهانهای مثل توپ و جوی لجنمال شکل میگیرد و همانها معضلاتش میشود. رشد میکند و بدون اینکه مخاطب حس کند، زندگی طبقه بزرگی از مردم و طرز زیست و فکرشان را به او نشان میدهد. جایی از داستان میگوید: «شاید همهچیز از آن زمان شروع شد و باقی اتفاقات تنها تغییر شکلهای کوچکی بود در طرز دویدن ما» بله همهچیز از همان زمان شروع شد و هرکه آمد لگدی به توپ زد و جایی را زخم کرد و دلی را تاب داد. همهچیز از همانوقت شروع شد دوست عزیز و برای همین مخاطب این کتاب، گروه سنی خاصی ندارد، فقط کافیست درد را شناخته باشد.
توضیحات : کتاب کوته فکران جامعه نوشته احسان کیانفرد، داستان زندگی فردی نابینا را به تصویر میکشد که به دلیل معلولیتش از همان دوران طفولیت از سوی خانواده طرد میشود، اما در آینده توان و قدرت خود را به رخ خانواده و جامعه میکشد.
جامعه به معنای گروه یا جمعی از انسانهاست که در کنار یکدیگر، در یک کشور، شهر، محله و یا یک خانه زندگی میکنند. تعبیر و تعریف هر کس از جامعه میتواند متفاوت باشد. جامعه را میشود به دیواری قطور و بلند تشبیه کنیم که از تعداد بسیار زیادی آجر تشکیل شده و استقامت خود را همواره داراست.
هر یک از آجرهای این دیوار بزرگ میتواند یکی از اعضای جامعه باشد. مثلاً میتواند یک سرباز وظیفه، یک پزشک، یک کارگر، یک سیاسی، یک فرهنگی، رئیس جمهور، حاکم و هر فردی که در این جامعه قرار دارد، باشد. جایگاه هر یک در این دیوارِ جامعه متفاوت است. مردم عادی همیشه در لایههای زیرین این دیوار قرار دارند و هر چقدر که مقام و رتبه انسانها بالاتر میرود جایگاه آجری آنها هم بالاتر میرود و در لایهای بالاتر قرار میگیرند…
توضیحات : مجموعه داستان «دزد و دلبر» از سه داستان کوتاه تشکیل شده که در فضای تهران معاصر در دهههای هفتاد و هشتاد شمسی میگذرد. شخصیتهای این داستانها هر یک درگیر بخشی از موقعیتهای ویژهای هستند که زندگی در کلانشهر تهران پیش رو میگذارد. فضا و روابط خانوادگی در داستان اول، موقعیتهای دانشگاهی و دانشجویی در بحبوحهی خیزش جنبش اصلاحطلبی در داستان دوم و روایتی حول محور کار و شرایط کارکردن زنان جوان در داستان سوم شالودهی کلی این مجموعه را بر می سازد. هر چند که در نظر اول رویکرد رئالیستی این داستانها به واقعیت زندگی معاصر پررنگ است، اما حضور جریانی از آیینهای اجتماعی، حکایات هزارویک شبی و پیوندهای فرهنگی و منطقهای کیفیت عاطفی این رئالیسم را شکل بخشیده است.
توضیحات : مجموعه داستان سقط جنین روایت درگیریها و مشغلههای اخلاقی در زندگی روزمره است که در تک تک ماجراهای زندگی میتوان اثری از آنها پیدا کرد. از کودکی که در یک شهرک کارمندی بیرون شهر و در میان روستاها بزرگ میشود و اجازه ندارد با روستاییان ارتباط داشته باشد تا معلمی که میفهمد یکی از دختربچههای کلاس درسش از برادر بزرگترش حامله است، همگی نشان از تناقضات اخلاقی جامعه ای دارد که نویسنده به تصویر میکشد. رابطههایی که بر دروغ استوارند و همسایگانی که به هم شک دارند و از هم می ترسند، همه و همه تزلزل اخلاقی این جامعه را نمایان میکنند. مجموعه داستان سقط جنین در عین روایت تلخیهای زندگی، زبان کنایه آمیزی دارد که در بعضی موارد به طنز سیاه تنه میزند.