توضیحات : زن و بازیچه که اکنون در دست خواننده قرار دارد، شاید زیباترین اثر لوئیس باشد. پاره ای از ادبا آن را صرف نظر از ترانه های میلیتیس، شاهکار لوئیس می دانند و به عقیده عده ای از نویسندگان و از آن میان «کلود فارر» نویسنده معاصر فرانسوی، داستان زن و بازیچه «کاملترین رمان جهان» است و هرگز رمانی نوشته نشده است که از لحاظ کمال بتواند با آن برابری کند. در این کتاب، شاعر دو موضوع بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده است: سادیسم و مازوخیسم. شما در این کتاب شرح حال زنی را میخوانید که هم دوست دارد بیازارد و هم دوست دارد که جفا بکشد. قدرت نویسنده در این کتاب حیرت آور است. داستان دو بازیگر دارد و عجیب آنکه یکی از این دو بازیگر خاموش است اما با آنکه یک مرد حرف می زند، انسان به همه رموز روح یک زن پی می برد و به سرنوشت مردی پی می برد که بازیچه دست زنی شده است.
توضیحات : داستانهایی که در این مجموعه می خوانیم: پس انداز کارمند – آبجی وکیل – حراج واقعی – شاگرد سلمانی – عمومی عزیزم چند بار دفن شد؟ – بهار – مردی که به تیر چراغ برق بسته شده بود – کنگره پزشکان – قهرمان رقص – خانه مستقل – استاد نطقهای آتشین – قبل از اینکه جنگ اتمی شروع شود – چگونه کارخانه دار شدم – خانه اجاره ای – گردن بند – میکروب نایاب – کادیلاک من
توضیحات : رستوران کوریلا با محله هارلم فاصله چندانی نداشت. صاحب پیر زن سفید مویی بود که نسبت خود را به بارون های فرانسوی می رساند و اسمش ژیگوما بود. وقتی که پات به من گفت طبق گزارشات شهربانی در این رستوران اعمال خلافی انجام می گیرد و آنجا مرکز تجمع دسته ای از گانگسترها شده است، تعجب کردم زیرا از ژیگوما این کارها را بعید می دانستم. قریب هفت سال بود که او این رستوران را اداره می کرد و در این مدت کوچکترین عمل خلاف قانون انجام نداده بود و اگر اینطور که پات می گفت به کارهای ناشایستی اقدام می نمود، می بایست اقرار کنم که واقعا با همه زرنگی فریب این پیرزن را خورده بودم…
توضیحات : در دانشگاه کمبریج، در شهر بزرگ لندن، دانش آموزی بود که هولی نام داشت و او اگرچه بدترکیب و زشت بود ولی طینتی پاک و اخلاقی نیکو داشت. شبی از شبهای سرد زمستان، هولی در اتاق خود در دانشگاه کمبریج مشغول مطالعه بود که دوست او اوفنسی داخل اتاق شد و به او گفت: “هولی عزیزم وقت مردنم رسیده و می خواهم تو را وکیل و وصی طفل پنج ساله خود که مادرش چندین سال پیش این جهان را بدرود گفته است بنمایم، اکنون گوش به سرگذشت من بده..
توضیحات : داستانی پرهیجان از یک عملیات جاسوسی طولانی و پر خطر. اریک اریکسن قهرمان کتاب در پوشش دوستی و نزدیکی با نازیها، به نفع متفقین جاسوسی میکند. باید هر قدم را در راه دراز و خطرناکی که در پیش دارد با شجاعت و احتیاط جلو بگذارد. کوچکترین لغزش به قیمت جانش تمام خواهد شد. از این قهرمانان در دورۀ جنگ جهانی دوم کم نبودهاند…
لکساندر کلین نویسنده داستانهای مهیج جاسوسی (1918-2002) عمدۀ شهرت خود را مدیون کتاب مستند «خائن ساختگی»(در ایران مشهور به «مامور دوجانبه») است که بر اساس ماجراهای دوران جنگ جهانی دوم اریک “رد” اریکسون (1890-1983) نوشته شده است. کارگزار نفتی سوئدی تبار که در فاصله سالهای 1939 تا 1945 با تظاهر به نازی بودن بیش از سی بار از آلمان بازدید کرد. یکی از اهداف اصلی او جاسوسی دربارۀ تحقیقات آلمانیها در زمینه تولید روغنهای ترکیبی بود. اریکسون فرزند یک خانواده مهاجر سوئدی که در آمریکا به دنیا آمده و در دانشگاه کُرنل درس خوانده بود، در سال 1924 به سوئد مهاجرت کرده و در دهه 1930 تابعیت آن کشور را به دست آورده بود. اما با شعلهور شدن آتش جنگ جهانی دوم به درخواست دفتر خدمات راهبردی یا اُ. اس. اس جهت جاسوسی به نفع متفقین پاسخ مثبت داد.
توضیحات : مارادونا، دروازه بان های پلاستیکی و آن پنالتی سرنوشت ساز که گل شد؟ گل نشد؟ چه شد؟ به پیش باز کدام حادثه می رویم، در پیچ و خم این جهان؟ دیه گو آرماندو مارادونا، قهرمان عاصی شهر سیاه، به مصاف سایه ها میرود. دلهره… اضطراب… ترس… تشویش، در دروازه بان های پلاستیکی در این قصه هیجان انگیز با ما همراه باشید! قهرمان! تماشاگران به انتظار تو نشسته اند (و آن پنالتی سرنوشت ساز…) از پیله ات بیرون بیا و داستان را آغاز کن. یک قصه سراسر ترس، هیجان و البته شادی و نشاط (که گل شد؟) مارادونا به جنگ سیاهی می رود (که گل نشد؟…) قصه ای عبرت آموز از تیرها و دروازه ها و توپ ها (چه شد؟…)
توضیحات : محمد نصرت نسین معروف به عزیز نسین، شاعر، نویسنده و مترجم در سال 1915 در استانبول به دنیا آمد. در سال 1935 وارد مدرسهی نظامی کولهلی شد و در سال 1937 در مدرسهی جنگ آنکارا به تحصیل ادامه داد و به درجهی ستوانی رسید.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بهت گفته بودم که چطور با جنبوجوش زیاد، من رو توی آمبولانس گذاشتن. حالا به اتفاقاتی که بعد از اون به سر مردهم اومد گوش کن. ماجراهای کتاب بیستهزار فرسنگ زیر دریا در مقابل ماجراهای یه روز گردش من با آمبولانس چیزی نیست. من رو دراز به دراز پشت آمبولانس خوابونده بودن. یهو فکر کردم سوار تاکسی شدم. ترسیدم راننده ازم کرایه بخواد. یادم افتاد مردم و از این موضوع خیالم راحت شد
توضیحات : در حالیکه هنوز توی خیلی از شهرهای بزرگ کشور سینما پیدا نمیشه، شهر ما دو تا سینما داره. عجیب تر اینکه بین این دو تا سینما نه تنها رقابتی موجود نیست، بلکه صاحبان آنها باهم شریک هستند. محمد خان سابقه اش از اون یکی بیشتر بود و با اینکه سرمایه کافی داشت و کار و بارش هم خوب بود، دوستانش از اینکه با کس دیگری شریک شده، تعجب می کردند. یک روز که من دلیل این عملش را پرسیدم، محمدخان سبیل های قیطانی اش را با نوک انگشتهایش تاب داد و گفت:
شامل 25 داستان طنز انتقادی با عناوین: تو قهرمان نیستی – ما مردم مقلدی هستیم – از مزایای خل بودن – هموطنان عزیز گول نخورید – یک زن برای شش مرد – من پدرش را درمی آورم – هر دقیقه یک زایمان – یکبار کافی نیست – وقتی که بچه گریه می کنه – قهرمان آزادی – کلوپ عجیب – یارو منو میشناخته – من اینجا یک خاطره دارم – تو که منو میشناسی – دختر چشم و گوش بسته – میکروب بی نظیر – حسابدار – انجمن خانه و مدرسه – افتتاح کارخانه دیگ زودپز- وطن زنده باشه
توضیحات : کتاب تالیف استاد حسن پیرنیا(مشیرالدوله) است که به تاریخ اساطیری ایران میپردازد. این کتاب نخستینبار در سال ۱۳۰۷ در مطبعه مجلس شورای ملی انتشار یافت. مشیرالدوله پس از تالیف کتاب «تاریخ ایران باستان» که تاریخ ایران از دوره تاریخی جدید، شامل مادها تا ساسانیان بود، ترغیب شد تا درباره تاریخ اسطورهای ایران نیز کتابی تالیف کند. «خطوط برجسته داستانهای ایران قدیم» با ذکر مدارک و نتیجه سنجش و استنباطات، نخستین تالیف مستقل ایرانی و مستند درباره تاریخ پیش از ایران بهشمار میآید که مولف در این کتاب میکوشد، اثبات کند داستانهای مربوط به تاریخ روزگار نخستین ایرانزمین افسانه و اسطوره صرف نیستند و ریشه در حقایق تاریخی و واقعی دارند.
این کتاب در چهار فصل گردآوری شده است:
– فصل نخست آن شامل پنج بخش است که روایتها و داستانهای قدیم درباره خلقت جهان، نخستین انسان(کیومرث)، مشی و مشیانه، سلسله پیشدادیان، سلسله کیانیان، اسکندر، اشکانیان و ساسانیان را در برمیگیرد. بخش نخست درباره کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب است. بخش دوم نیز به سلسله کیانیان شامل کیقباد، کیکاوس، کیخسرو، لهراسب، گشتاسپ، بهمن، همای، داراب و دارا میپردازد. در بخشهای بعدی بهترتیب، اسکندر، اشکانیان و ساسانیان شرح داده میشود.
– فصل دوم مدارک و اسناد تاریخی داستانهای قدیم است .
– در فصل سوم به سنجش داستانها و مقایسه آنها با تاریخ پرداخته شده است و شامل پنج بخش است که از عهد بسیار قدیم تا منوچهر، از منوچهر تا کیقباد، از کیقباد تا گشتاسپ، از گشتاسپ تا مرگ دارا دربرمیگیرد و دیدگاههایی درباره داستانها مطرح میکند.
– فصل آخر نیز کلیاتی درباره قرون قبل از تاریخ از جمله ورود آریاییهای ایرانی به فلات ایران، مذهب، شکل حکومت، خانواده، طبقات، تمدن و اخلاق را بیان میکند.
توضیحات : با وجود اینکه می دانستم در ادارات دولتی کار زودتر از ساعت 9 شروع نمی شود، باز طبق معمول سر ساعت 8 آنجا بودم. من از آدمهای درجه پنج و درجه شش متنفرم. منظورم آدمهایی نظیر دربان، سرایدار، پیشخدمت و غیره است. نفرت من ناشی از ترسی است که از چنین آدمهایی دارم. این قبیل آدمها هرجا مرا می بینند مثل این است که از قدیم می شناسندم. شروع می کنند به غرغر کردن و تحقیر. چونکه به سر و وضع ژولیده ام نگاه می کنند و مرا هم جز طبقه خودشان حساب می کنند. این آدمهای طبقه پایین اصلا نمی توانند یکدیگر را یعنی افرادی مثل خودشان را تحمل کنند…
مجموعه داستانهای طنز با عناوین:
اینم شد مملکت؟ / نامه های یک خر مرده به دوستش / زنده باد سرمایه دار؟ / بچه ها را نگریانید / پیش برویم، اوج بگیریم، ترقی بکنیم / اجلاسیه کله خران / خفه شو، فضولی نکن / استانبول، استانبول / مملکت دست کیه؟ / عزیز نسین از زبان خودش / سگ کشی / انقلاب فرهنگی / انسان ها آگاه می شوند / بازداشت یک نویسنده / شکر تلخ
توضیحات : شاید قهرمان داستان را بشناسید. شاید تاکنون خیلی از نوشته های او را خوانده باشید؛ اما نه شما هیچگاه در صدد برآمده اید آفریننده آن افسانه های تلخ و غم انگیز را بشناسید و نه خود او هیچگاه خواست شناخته شود. من نام او را اندوه، غم، شیطان و یا از این قبیل گذاشته ام. اما چون می خواهم این داستان به حقیقت نزدیک باشد، شما او را با نام اصلیش با نامی که پدر و مادرش روی او گذاشتند و او هیچ وقت محبت آنان را احساس نکرد، بشناسید: “کریم” او را من و سایر همکارانش کریم می خوانیم. اما شاید بسیاری از خوانندگان عزیز او را به نام “سپید”، “بهمن بام…” و “سیروس فر…” بشناسید. به هر حال او در میان ما است، زنجیری این اجتماع دوزخی و دردناک ما است. در میان ما زندگی می کند و چه بسا وقتی که این داستان به پایان رسید، او دیگر در میان ما نباشد. چون زندگی حقیقی او زمانی آغاز میشد که چهره دومش! شخصیت دومش جلوه گری می کرد و حالا که چهره دوزخی دوم شناخته شد، شاید دیگر زندگی آنقدر برایش مهم نباشد، همانطور که بسیاری از معیارهای اخلاقی برایش مهم نبودند…
توضیحات : به دنبال تحقیقات جان لی اندرسون بیوگرافی نویسی که توانست در 4221 به کشف بقایای جسد چگوارا دست یابد، بقایای جسد بونکه نیز در یک گور نامشخص در یک گودال کوچک در حاشیه پایگاه ارتش والگرانده در 49 اکتبر 4221 کشف شد. سپس بقایای جسد بونکه را به کوبا بردند و در آرامگاه ارنستیو چگوارا در شهر سانتاکلارا، در کنار خود چگوارا و چند چریک دیگر که در جریان جنگ آزادی بخش بولیوی کشته شده بودند به خاک سپردند.