توضیحات : رجبعلی نکوگویان مشهور به جناب شیخ و شیخ رجبعلی خیاط در سال ۱۲۶۲ هجری خورشیدی،در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک کارگر ساده بود. هنگامیکه رجبعلی دوازده ساله شد پدر از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهرو برادر تنی بیبهره بود، تنها گذاشت. شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، کهیکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت. جناب شیخ در کار خود بسیار جدی بود و تا آخرین روزهای زندگی تلاش کرد تااز دست رنج خود زندگیاش را اداره کند. با این که ارادتمندان وی با دل وجان حاضر بودند زندگی ساده او را اداره کنند، ولی او حاضر به چنین کارینشد. جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دوزانو می نشست، به پشتی تکیه نمیکرد، همیشه کمی دور از پشتی مینشست. ممکننبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگامصحبت اغلب خندهرو بود. بهندرت عصبانی میشد. عصبانیت او وقتی بود کهشیطان و نفس سراغ او میآمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرامیگرفت و از خانه بیرون میرفت و آنگاه که خود را بر نفس چیره مییافت، آرام باز میگشت.
این کتاب به سفارش یکی از بازدیدکنندگان در سایت قرار گرفت