توضیحات : مجموعه ۹ داستان طنز با عناوین:
پیامهای تبلیغاتی ، دماسنج حساس ، اگر تو نبودی ، چگونه خودکشی کردی؟ ، مع مافیه ، اسرار دولت را پنهان ساختم ، زنده باد علم ، قهرمان دموکراسی ، بشریت نجات یابد
از داستان دماسنج حساس:
دوستی دارم که باید او را دوست تصادفی نام ببرم. روزی در اداره نشسته و از بس ناراحت و کسل بودم که نمیدانستم چه کنم. با دستانم گیسوانم را شانه می زدم که فردی وارد اتاق شد و سراسیمه به سویم دوید و از گونه هایم بوسید و گفت:
– استاد شما یک قهرمان هستید!
من خودم نیز چنان تحت تاثیر حرفهای او قرار گرفته بودم که خودم را استاد و قهرمان می پنداشتم که اصلا تصور نکردم که شاید او مرا به باد مسخره گرفته است…
توضیحات : روزي ملا با پسرش به دهي ميرفتند. ملا پسر را سوار خر كرده خودش پياده راه ميرفت. چند نفر در راه گفتند: ببينيد اين پسر سوار خر شده و پدر پيرش از عقب او پياده روان است. پسر ملا به پدرش گفت: ديدي پدر من گفتم خوب نيست كه شما پياده باشيد و من سوار گردم. قبول نكرديد ديگران هم همينطور ميگويند حالا سوار شويد من پياده خواهم آمد.
ملا سوار شده پسرش پياده به دنبالش روان بود، در راه جمعی گفتند: پدر با كمال بي انصافي سوار شده و پسر جواني را كه با سرد و گرم آشنا نيست در عقبش پياده ميبرد. ملا پسر خود را هم سوار خر كرده خودش هم سوار بود راه افتادند. هنوز چند قدمي نرفته بودند كه دو نفر عابر آنها را از بي انصافي كه كرده و در هواي گرم دو پشته سوار شده بودند ملامت نمودند. ملا و پسرش از الاغ پايين آمده هر دو پياده از عقب الاغ به راه افتادند.
چند قدم كه رفتند باز شخصي رسيده گفت: خدا شعور بدهد دو نفر نادادن در عقب الاغ در اين هواي گرم پياده راه ميروند. ملا غضبناك شده گفت: حرف شما صحيح است ولي راهي براي رهائي ما از زبان مردم پيدا كنيد تكليف خودمان را زود ميتوانيم معلوم كنيم.
توضیحات : یکی بود، یکی نبود. در روزگاران قدیم در یکی از سرزمین های جهان یک پادشاهی بود. این پادشاه نیز مانند تمام پادشاهان روی زمین، نسبت به زمان خود چندین سازنده و نوازنده و اتاق و کنیزکان و شاگردان و چاپلوسان و غیره داشت. این پادشاه نیز مانند پادشاهان هر زمان و هر مکان، هر وقت فرصتی از کارهای مهم مملکتی از قبیل شرکت در جشنهای افتتاحیه، سان گرفتن، ایراد نطق های نوشته دیگران و سیاحت پیدا می کرد، به شکار می پرداخت. پادشاه علاقمند به شکار به علت حساسیت زیاد به هوای بارانی، قبل از رفتن به شکار حیوانات مخصوصی که بصورت خصوصی در جنگل خصوصیش پرورش داده می شدند، منجم باشی را صدا زده و از او چکونگی هوا را می پرسید…
توضیحات : مجموعه ای از لطیفه های بامزه و خنده دار
شریک جرم :
رئیس به کارمند: آقا شما دیروز کجا تشریف داشتید؟
کارمند: جناب رئیس دیروز همسرم وضع حمل کرده بود.
رئیس: وضع حمل خانم شما، به شما چه مربوط است؟
کارمند: آخه من هم شریک جرم بودم!
توضیحات : در این کتاب جوک و لطیفه هایی با موضوع ماشین و اتومبیل گردآوری شده است.
مهیا کرده ام صد تا لطیفه
ز داشبرد و ز لاستیک و قطیفه
که تا ظاهر کنم خنده به لبها
لب بی خنده چون زاز و نحیفه
توضیحات : مجموعه ای از قطعه ها و لطیفه های طنز
مردی نگران در کوپه قطار نشسته بود که ناگهان دزدی با تپانچه وارد شد و گفت:
زود باش هر چی پول داری رد کن بیاد!
مرد مسافر که مرتب می لرزید گفت:
هیچی پول ندارم می توانی جیبهایم را بگردی.
دزد: تو که پول نداری و خاطرجمع هستی، چرا تا وارد شدم، ترسیدی؟
مرد مسافر: فکر کردم بازرس قطاره و برای بلیط آمده، چون بلیط هم ندارم.
توضیحات : برگرفته از داستان این کاندیدای سرشناس چرا از انتخابات محروم شد: از شما چه پنهان همان روزهایی که سروصدایی تبلیغات و انتخابات ریاست جمهوری ولوله ای توی مردم انداخت، چند تا از دوستان که قبلا بساز و بفروش و نزول خوار بودند و حالا درباره چند باب مغازه و بنگاه آنچانی، از من خواهش کردند که با زبان چرب و نرم و قیافه حق به جانب و سابقه مبارزات قبلی ام در قبال گرفتن دستمزد حسابی دست بکار شوم و در این دوره انتخابات به نفع آنها تبلیغ کنم…
توضیحات : مگه تو مملکت شما خر نیس مجموعهای از 18 داستان کوتاه اثر عزیز نسین است که عناوین آنها به شرح زیر می باشد:
مگر تو مملکت شما خر نیس؟ / بله قربان / قابل نداره / گرانترین تخت خواب دنیا / مگر ما هم آدمیزایم؟ / همه ش دو دقیقه معطلی داره / راه و روش کاسبی / خودشونم نمی دونن برای چی دعوا می کنن / وظیفه میهنی / حسابدار / زنهای منطقی خطرناکند / خیابان ما / شهردار انتخابی / ساکت شو… فضولی موقوف / موی بیتلی / نگذارید بچه گریه کند / زنگ اول، بالای شهر… زنگ دوم پایین شهر / اعترافات یک احمق
توضیحات : بسیار کسان این داستانهای لطیف و کوتاه را فقط به منظور سرگرمی و تفریح خاطر میخوانند و گاه به ساده دلی و بلاهت گوینده و قهرمان آن نیشخند تمسخر میزنند. اما همان کسان اگر کمی بیشتر در آنها دقیق شوند میبینند که هر یک از این مطالب ساده چه معانی عمیق و عبرت انگیزی دارد؛ و اگر کمی بیشتر دقیق شوند کم کم ملانصرالدین را در وجود خویش مجسم مییابند و دستار او را بر سر و قبای وی را بر تن خویش میبینند. راستی کدام یک از ما میتواند ادعا کند که دست کم در مدتی کوتاه از زندگانی خویش ملانصرالدین نبوده و کارهای ملانصرالدینی نکرده است و. . و صاحبدلان میدانند که در این گفتگو حق با نویسنده این سطور است و ملانصرالدین بیچاره خود را سپر بلای ما کرده است تا خطاها و ندانمکاریهای خود را بار او کنیم و بدان بخندیم و در آنجاها که محک تجربه به میان میآید و باد مهرگان بر من و تو میوزد از مواعظ او عبرت نگیریم و روی ملا را سفید کنیم!
توضیحات : کتابی که پیش روی دارید از سری کتابهای طنزآمیز و لطیفه هایی است که لطیفه های پائیزی نام دارد. قبلا با همین نام کتابهایی تحت عنوان لطیفه های پزشکی، لطیفه های مدرسه ای، لطیفه های دیپلماتیک، لطیفه های سینمایی، لطیفه های دریایی، لطیفه های فضایی، لطیفه های اداری و لطیفه های ملل را منتشر کرده ایم. امیدواریم در آینده بتوانیم این لطیفه ها و نکته ها و آثار طنزآمیز و فکاهی را که صرفا به خاطر انبساط خاطر و تفریح و سرگرمی شما تهیه و تدوین می شود، هر چه بیشتر کامل تر و جامع تر کنیم و مجموعه ای فکاهی از مضمون های مختلف تقدیم شما عزیزان نمائیم…
توضیحات : کتابی را که پیش روی دارید از سری کتابهای طنزآمیز و لطیفه های ملل نام دارد، با همین نام کتابهایی تحت عنوان لطیفه های پزشکی، لطیفه های مدرسه ای، لطیفه های دیپلماتیک، لطیفه های سینمایی، لطیفه های فضایی، لطیفه های اداری و لطیفه های پاییزی را منتشر کرده ایم. امیدواریم بتوانیم در آینده این لطیفه ها و نکته ها و آثار طنزآمیز و فکاهی را که صرفا به خاطر انبساط خاطر و تفریح و سرگرمی شما تهیه و تدوین می شود، هر چه بیشتر کامل تر و جامع تر کنیم و مجموعه ای فکاهی از مضمون های مختلف تقدیم شما عزیزان بنماییم.
توضیحات : مجموعه ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، بیشتر شامل فکاهیات و قصه ها و آثار ادبی است که از بیماران بیمارستانها و آسایشگاههای روانی شنیده و مشاهده شده و یا به آنها منتسب است که به تدریج در مدت چندین سال ضمن خدمت در موسسات نوین روانپزشکی جمع آوری گردیده است.