توضیحات : انسان از ابتدای خلقت تا کنون همیشه با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که او را به سمت پیری، موهای سپید، صورتی خط افتاده، چشمانی کمسو، دستانی لرزان و نگاهی آشفته به مرگ، میکشاند. زندگی آکنده از اتفاقات عجیب و غریب و غیر قابل تصور است و آدمی هر چه بیشتر این دنیا را رو به جلو سپری میکند بیش از پیش درمییابد که واقعیت و حقیقت زندگی سرشار از مشکلات عظیم و توضیح ناپذیری است که زمین را در هم ریخته و بیبرنامه جلوه میدهد. اما اگر انسان با تلاش و دقت، احساسات درونش را جستجو کند، پی خواهد برد که نظمی خارقالعاده و شگفتانگیز در تمام این بیبرنامهگیها وجود دارد. به گونهای که میپذیرد مشکلات نه تنها هرگز قادر نخواهند بود که او را از پای در بیاورند و موجبات شکست او را فراهم آورند بلکه در نهایت سبب نیرومندتر و قویتر شدن او نیز میشوند. و همچنین میتواند با غلبه بر آنان بر سختیهای زندگی و سرنوشت خود مسلط گردد.
از طرفی ما مردم دنیا در طول روزها و شبهایی که مدام جای خود را به یکدیگر میدهند، درگیر اقسام گوناگونی از امراض میشویم. امراضی که برخی از آنان غیرارادی بوده و بیخبر به سراغمان میآیند؛ همانند بیماریهایی، با دوام کم یا زیاد. و یا بیماریهایی کشنده و غیر قابل درمان. انتخاب این قبیل از امراض به دست خود ما نیست. و حتی احتمال به وقوع پیوستن آن بسیار ضعیف است و ممکن است برای بعضی از مردم هرگز رخ ندهد. و برای بعضی دیگر امکان موروثی بودن آن، قضیه را برعکس میکند و نسل به نسل ادامه مییابد.
نکته امیدوار کننده در مورد این قبیل از امراض، چارهاندیشیهای متفاوت برای رفع آنهاست. و همچنین وجود افرادی شفابخش با علوم کاربردی و بالینی که عمر و جوانی خود را صرف مقابله با بیماریها میکنند.
نمونه دیگری از امراض که ما مردم دنیا با آن روبرو هستیم، مغزهای بیمار هستند. مغزهایی که جنگها را پدید میآورند. کودکان، زنان و مردان بیدفاع را میکشند. ظلم و ستم را ترویج میدهند و برای رفاه و آسایش گروهی اندک، دنیا را به مخاطره میاندازند. به مردم دنیا اجازه نمیدهند با صفا و صمیمیت و در کنار یکدیگر زندگی کنند. نژادهای دیگر را به درستی به مردم خود معرفی نمیکنند. واقعیتها را از شکل اصلی خود خارج میکنند تا تودهای عظیم از نفرتها را به وجود بیاورند. انسانهای دیگر را مخلوقات خدای خود نمیدانند و معبود خود را به سفارشهای دروغین نسبت میدهند. و کشتن مردمی دیگر برایشان خدمت به خلق محسوب میشود.
بهتر است بدانیم که انتخاب این دست از امراض ( مغزهای بیمار ) در تضاد با بیماریها، به دست خود ما انسانهاست. ما آنها را بدون تفکر و شناخت کافی از عقاید و رویکردهایشان میپذیریم و در جایگاه اصلی تصمیم قرار میدهیم. و در نهایت موجبات شرایط سخت و طاقتفرسا را برای خود و سایر مردم دنیا به وجود میآوریم. و نمیدانیم آثار انتخاب امروز ما برای آیندگان فاجعههایی به بار خواهد آورد.
اما گاهی اوقات انسانهایی توسط خدای یکتا انتخاب میشوند تا دیگران را از چنگال سختیها و گرفتاریهایی که به ناحق در آن گیر افتادهاند، نجات دهند. در این صورت هیچ مانعی بر سر راه آنان تاب نخواهد آورد، تا هدف غایی خود را به فرجام برسانند. انسانهای منتخب ناخواسته در مسیری گام مینهند که شاید تاکنون به آن فکر نکرده و حتی شاید خود را در محدوده آن ندیده و حتی برایشان واژهای ملموس و قابل درک نباشد
توضیحات : یکی از بخش های خواندنی هر روزنامه و نشریه ای ، سخنان و جملات بزرگانی است که در آن منتشر می شود . در روزنامه اطلاعات هم بخشی برای همین منظور وجود دارد با عنوان (پند بزرگان) که من بخشی از آن پندهای زیبا را انتخاب کرده ام که در این کتاب ارایه می شود .
آنهایی که از زادگاه خود میروند تا رشد کنند، با سپری شدن روزگار میفهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست دادهاند و آن زادگاه و میهن است. حکیم ارد بزرگ
دانستن کافی نیست، باید به دانسته خود عمل کنید. ناپلئون هیل
به گرسنگی مردن بهتر که نان فرو مایگان خوردن . سعدی
ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم، اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم، مؤثر هستیم . نیچه
توضیحات : کتاب چراهای زندگی من به بررسی سؤالاتی میپردازد که به صورت روزمره برای هر فردی پیش میآید. آیا تا حالا فکر کردید که چرا این گونه رفتار میکنید؟ پدر و مادرها! آیا تا به حال فکر کردید که چرا بچههایتان این گونه هستند یا اینکه فقط گفتید این بچه چرا این طوری شد ما که این گونه تربیت نکردیم؟ در این اثر نویسنده مسائل زیادی که برای خودش اتفاق افتاده را بازگو میکند. اینها ممکن است برای شما هم اتفاق افتاده یا اصلاً اتفاق نیفتاده باشد ولی میتواند راه گشایی برای فکرتان شود که مسائل زندگی شما را به طریقی دیگر تجزیه و تحلیل کنید.
توضیحات : کتاب کاوشی بر آرای بزرگترین فیلسوف جهان در برگیرنده ۵۰۰ جمله قصار از استاد فیلسوف حکیم ارد بزرگ می باشد.
به یاد بیاوریم که انسانیم و انسانیت ، مهمترین چیزی است که از ما انتظار می رود. حکیم ارد بزرگ
همای پادشاهی بر شانه همه مردم یک کشور خواهد نشست ، هنگامی که آنها به دموکراسی و مردمسالاری رسیده باشند. حکیم ارد بزرگ
آگاهی و شعور، در میزان انسانیت ما دیده می شود. حکیم ارد بزرگ
گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان، رفتن به سوی رخدادهای تازه است. حکیم ارد بزرگ
هنر ، برآیند شناور بودن خرد ، در جهان احساس است. حکیم ارد بزرگ
آگاهی ، تنها راه رسیدن به آزادیست. حکیم ارد بزرگ
روان خود را با شنیدن و خواندن رویدادهای نادرست و حوادث هولناک، به بند نکشیم. حکیم ارد بزرگ
زمانه به ما می آموزد ، بسیاری از باید ها و نبایدها ، خنده آور بوده اند. حکیم ارد بزرگ
دیدگاه و اندیشه تاریک ، میدان پرده پوشی (سانسور) را هر روز بزرگتر می کند. حکیم ارد بزرگ
بی سواد و یا باسواد ، هر چه هستی … انسان باش
بی پول و یا دارا ، هر چه هستی … انسان باش
کارگر ساده و یا دیوانسالار ، هر چه هستی … انسان باش
انسان باش و بمان … که جهان میزبان و شاد از وجود توست. حکیم ارد بزرگ
زندگی ، بدون آزادی ، شرم آور است. حکیم ارد بزرگ
گفتار و کردار آدمهای پیرامون ما ، خواه ناخواه ، بر اندیشه ما تاثیرگذار خواهند بود. حکیم ارد بزرگ
زمین به ما می گوید : گهواره شادیتان خواهم بود ، اگر دوستم باشید. حکیم ارد بزرگ
باور داشتن به پیروزی ، بسیار با ارزشتر از خود پیروزیست. حکیم ارد بزرگ
برخیز!… راه های تازه ، در آرزوی رسیدن گام های ما هستند. حکیم ارد بزرگ
توضیحات : آنچه در این کتاب آمده است نتایجی است انکار ناپذیر از مجموعه دانسته های انسان و دست آوردهای تکنولوژیکی او و بر نویسنده حرجی نیست اگر برخی از نتایج حاصله از مقدمات ذکر شده مغایر با باورهای رایج و جمعی بوده باشد. با این حال تسری این نتایج به اموری سیاسی و نتیجه گیری های غیر واقعی مورد تائید نویسنده نخواهد بود و پاسخ به آنها را باید در جای دیگری جستجو نمود.
سرچشمه و آغاز هیچ چیز انسانی در بیرون از انسان و آنچه او را شکل میدهد نیست، همه چیز در رابطه با انسان شکل میگیرد، با نادیده گرفتن انسان و آنچه او را شکل میدهد و تحت هرعنوان هیچ بحثی در هیچ زمینهای به نتیجه نمیرسد. در آغاز هر بحثی باید انسان بعنوان اصلی ترین موضوع و موجود و عامل مورد نظر قرار گیرد، بدون توافق در مورد این مقوله اصلی یعنی انسان و خصوصیات و ساختار او هر بحثی به بیراهه میرود و نتایجی بی معنی و تهی بدست خواهد آمد.
توضیحات : کتاب سیر تاریخی فلسفه برای نوآموزان به قلم فرید سیاوش به حرکت تاریخی فلسفه از یونان باستان تا مدرنیته اشاره دارد. در بخشی از کتاب سیر تاریخی فلسفه برای نوآموزان میخوانیم:
نخستین فیلسوفی که در شهر ملطیه شناخته شد، تالس نام داشت. تالس بیشتر عمر خود را | در سفر بود. درباره وی گفتهاند که او در سفری به مصر ارتفاع هرمی را با اندازه گرفتن سایه آن به دست آورد. او زمانی از روز به این کار دست زد که طول سایه خودش درست به اندازه قدش بود. تالس در سال ۵۸۵ قبل میلاد وقوع کسوفی را نیز پیش بینی کرده بود.
گروهی معتقدند که تالس ستارهی دب اصغر را کشف کرده و گروهی نیز معتقدند وی اهمیت این ستاره را درکشتیرانی شناخته است. در ریاضی قضیهی تالس را به وی نسبت میدهند و از نظرات وی میتوان به این قضیهی مشهور اشاره کرد که: دو مثلث در صورتی مساوی هستند که یک ضلع و دو زاویه آنها با هم مساوی باشد. که البته گروهی اعتقاد به این دارند که این قضیه توسط افراد دیگری مطرح شده و برای این که نظرشان مقبولیت پیدا کند بنام این فیلسوف مطرح کردهاند. برتراند راسل درکتاب تاریخ فلسفه خود عنوان میکند: فلسفه به عنوان چیزی متمایز از الهیات در قرن ششم قبل از میلاد آغاز شد.
توضیحات : آنچه پیش روی شماست، نه اثری تصنیفی که مجموعه ای گردآوری شده از هشت مقاله است. مقالاتی در حوزه ی تاریخ و فلسفه که با وجود سادگی و آشنایی خوانندگان با آن، از اهمّیّت و دقّت کافی در چنین موضوعاتی چشم پوشی شده است. کتاب«برهان های سیمابی» سعی بر آن دارد تا با دلایلی بسیار مختصر و البتّه مستند پای در عرصه تفکّر و تأمّل گذاشته و شک و تردید را یگانه مسیر انسان معرفی کند. ز مذهب ها گزیدم طرفه دینی یقین در شک و شک در هر یقینی
توضیحات : یونانیان باستان اعتقاد داشتند که شگفتی و حیرت انسان، باعث پیدایش فلسفه شده است. اگر این اعتقاد صحیح باشد کوچکترها میتوانند فلاسفه خوبی باشند، چون به طور طبیعی از خیلی چیزها متعجب و شگفتزده می شوند. اگر شماهم گاهی تعجب کرده اید که چرا رویدادی در شما احساس خاصی به وجود میآورد و… شاید شما هم فیلسوف باشید. اینکتاب که میخواهد شما را با فلسفه آشنا کند، با کمی شوخطبعی تفکرات دقیق فلسفی را مطرح میکند.
توضیحات : همه می دانیم که مولوی پس از رویارویی با شمس تبریزی “مولوی” شد و هر چه بعدا پیش آمده، در این ملاقات فوق العاده استثنائی، عجیب، و بینظیر ریشه داشته است. شاید به بیان ساده و مجمل بتوانیم بگوئیم که مولوی تا پیش از ملاقات با شمس، یک “غزالی” بود. اما ملاقات او با شمس تبریزی یک ملاقات بسیار استثنائی بود و ما فقط از لابلای اشارات مجمل و مبهم مولوی میتوانیم درباره آن واقعه که تحولی عظیم در شخصیت وی پدید آورد، اطلاعاتی مختصر بدست آوریم. مولوی از این تحول شخصیت اگر سخن مستقیمی گفته باشد، همین است که شمس گوهری به نام “عاشقی” را به او هدیه کرد و پس از آن بود که وی با شخصیت عاشق و طراوت آفرین و تازه ای که یافت آن آثار جاودان را پدید آورد. چیزی که در آثار مولوی موج میزند، نو بودن سخنان اوست. شما هیچ گاه از ورود در آثار مولوی ملول نمیشوید. … سخنانش هیچ گاه کهنگی و ملال انگیزی سخن دیگران را پیدا نمیکنید. کتاب او را بارها و بارها میتوان خواند و هر بار بهره های تازه برد و آب لطف تازه ای بر سر و روی روان خود زد …..
توضیحات : این رساله، متنی است که مدتها پیش، به سال ۱۳۷۶ نوشته شده، و این زمانی است که من تازه تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی را شروع کرده بودم و پاسخِ پرسشهای مرکزی خویش را در قلمرو فیزیولوژی اعصاب دنبال میکردم. این کتاب بعدتر در کانون خورشید به صورت انتشار داخلی منتشر شد و بحثهایی را میان دوستان برانگیخت. حالا که این سطور را مینویسم، بیست سال از آن تاریخ میگذرد و برخی از نتیجهگیریها و آرایی که دربارهی شناختشناسی و دامنهی کاربست دادههای عصبشناسانه در آن دارم، دستخوش تغییر شده است. با این وجود، این کتاب همچنان به نظرم سودمند رسید و به همین دلیل تصمیم به انتشارش گرفتم. هنگام خواندناش باید به این نکته توجه داشت که بخشی از نتیجهگیریهای این متن با برداشتهای امروزِ من تفاوت دارد، اما بدنهی آن برایم پذیرفتنی است و به عنوان اندیشههای جوانی بیست و دو سه ساله، چه بسا همچنان امروز هم ارزش تامل داشته باشد.
توضیحات : مفهوم زمان چندان آشنا و نزدیک است، که نامفهوم و مبهم مینماید. در این کتاب از رویکردهای گوناگونِ عصبشناسانه، روانشناسانه، فیزیکی، و فنآورانه به مفهوم زمان نگریسته شده است. تاریخچه و سیر تحول دستاوردهای فنآورانه برای سنجش زمان، چگونگی رمزگذاری و فهم زمان در مغز انسان و سایر جانوران، و برداشتها و ادراکهای تازهی برآمده از فیزیک مدرن دربارهی زمان، در کنار مرور اساطیر زمان و مردمشناسی فهم زمان در جوامع گوناگون، بنیادهایی هستند که با تکیه بر آنها دیدگاه انتقادی و پیشنهاد فلسفیِ نویسنده دربارهی ماهیت زمان و چگونگی خلق «من» در دل زمان، شکل گرفته است.
توضیحات : مترلینک در سال ۱۸۶۲ در شهر گنت در قسمت فلاندر کشور بلژیک متولد شد. زبان آلمانی و فرانسه را در خانواده فراگرفت و در مدرسه زبان لاتین آموخت. وی تحصیلات مقدماتی را در مدرسه سن بارب به پایان برد و جهت فراگیری رشته حقوق، فلسفه و حشره شناسی وارد دانشگاه گردید و مدارج آن را با موفقیت پشت سر نهاد و پس از فارغ التحصیلی به سال ۱۸۸۴ به عضویت کانون وکلای دادگستری شهر کان درآمد و بعد به ریاست این کانون رسید.
اما محیط آنجا نتوانست روح کاوشگر او را آرام سازد، لذا به سال ۱۸۸۷ به فرانسه رفت. ولی چند ماه پس از ورودش به فرانسه به علت مرگ پدر مجبور به ترک آنجا شد و دوباره به شهر کان مراجعت نمود. مرگ پدر اثر عجیبی در وی گذاشت و عاملی گشت که غور او را در فلسفه هستی و حیات زیاد کرد و از آن پس شروع به نوشتن نمایشنامه کرد که اولین اثرش با موفقیت همراه نبود. وی مجدداً به سال ۱۸۹۶ به پاریس رفت و در آنجا تحت تاثیر آثار بزرگان مکتب سمبولیسم قرار گرفت. وی به سال ۱۹۰۰ با زنی به نام ژرژت لبلان (Georgette Leblance) آشنا شد که حکایت مادی و معنوی این زن در وی اثر فراوان داشت. او دو بار جایزه ادبیات نمایشی فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه را به خود اختصاص داد و به سال ۱۹۱۱ جایزه ادبی نوبل را دریافت نمود. اما به خاطر دلبستگی ملی، عضویت در فرهنگستان فرانسه را که به وی پیشنهاد شده بود نپذیرفت. مترلینک دراوج محبوبیت و شهرت به سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت و تا پایان جنگ جهانی دوم و اشغال بلژیک توسط هیتلر به سال ۱۹۴۰ در آمریکا ماند….
به طور خلاصه حقیقت آن است که حافظه ى ما – یعنى عاملى که طى زندگى مان افراد بشر را از یکدیگر جدا مى سازد – احتمالا مى تواند چند هفته یا چند سال پس از مرگمان نیز به فعالیت خودش ادامه دهد و بنابر این مى توان فهمید که چرا ارواح ادعائى عموما فرار و وحشت زده و گریزپا هستند: علت این امر آنست که وجودشان معلول رشد و نمو فوق العاده حافظه – که فطرتا موجودى فرار است – مى باشد و به همین دلیل هم ارواح مزبور قادر نیستند درباره ى منشا و مبدا خود توضیحى بدهند.
علت اینکه به اصطلاح ارواح احضار شده به کمترین حوادث زندگى ابراز علاقه مى کنند،همیشه مانند اشخاص خواب آلود خرف و منگ هستند ، لا ابالی و سربه هوا جلوه مى کنند ،جاهل و ابله به نظر مى رسند و هزاران بدبختى دیگر( از قبیل آنچه که اشاره کردیم )دارند ، همان نیروى شدید و فوق العاده ى ایشان است که از منبع خود جدا شده اند و تا زمان فناى مطلق سرگردان خواهند بود…