توضیحات : اندکی بعد در میانه سال ۱۹۵۲ که جنگ سرد به اوج رسیده بود، این کتاب منتشر شد. انتشار آن بار دیگر خشم و خروش کمونیستها فوران کرد و عناصر چپگرای فرانسه، چنان عرصه را بر او تنگ کردند که پاریس را ترک کرد و راهی آرژانتین شد. گیورگیو در این سفر، مدتی خود را تحت حمایت ژنرال پرون قرار داد تا بتواند چارهای بیندیشد. در واکنش به این رخدادها و حملات و انتقاداتی که مرتب در جراید فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی منتشر میشد، کتابی نوشت به نام «مردی که تنها سفر رفت». او شرح احوال خودش را نوشت، از گذشته و عقایدش دفاع کرد و هرگونه همکاری با نازیها یا هواداری از فاشیسم را منکر شد. اما میهن دوستی و تحریک مردم به دفاع از کشورشان در برابر همه اشغالگران، از جمه ارتش سرخ را که در جوانی سراسر آثارش را دربر گرفته بود، موجه و آنها را برآمده طبیعت جوانی و فطرت میهن پرستانه دانست.
توضیحات : خوزه ارتگا یی گاست فیلسوف لیبرال و نظریهپرداز اسپانیایی و از پیشگامان رنسانس اسپانیا در سده بیستم به شمار میرود. او در نیمه نخست قرن بیستم زمانی که اسپانیا میان جمهوریخواهی، سلطنت و دیکتاتوری سرگردان بود، رسالات متعددی منتشر کرد. وی در کنار نیچه از مدافعان منظرگرایی بود که کانت پیشگام آن در اندیشه غربی به حساب میآمد. او منتقد انسان تودهای و جامعه فاشیستی برآمده از آن بود و دولت بزرگ را عامل و معلول این پدیده میدانست. رتگا یی گاست منتقد تند جامعه تودهای است و فاشیسم را نتیجه تودهای شدن جامعه میداند. او همچنین مخالف دولت بزرگ است و مشکلات عصر مدرن را نتیجه بزرگ شدن دولت و مداخله آن در همه امور میداند. انسان تودهای از نظر او همان است که شک و تردید به خود راه نمیدهد، زندگی او جریان دارد ولی بی هدف است و اسیر روزمرگیها است. انسان تودهای همان است که توسط امپراتوریهای رسانهای کنترل میشود و هرچه به خوردش میدهند بی هیچ تردیدی میپذیرد. کسانی که در تاریخ فلسفه مطالعاتی دارند معمولاً اورتگا یی گاست را پیرو مکاتب پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و فلسفه زندگی قلمداد میکنند. سرچشمه افکار فلسفی اورتگایی گاست را باید در دیدگاههای نیچه و ویلهلم دیلتای جستجو کرد. تعلقات فلسفی او بر رابطه بین حیات بشری و تاریخ، فرهنگ و اخلاق تمرکز داشت. اورتگا یی گاست شخصیتی فردگرا بود. ویژگی بارز او نخبه گرایی اش است و با طرح و شرح نظریه آریستوکراتیک تاریخ و فرهنگ، سرمایهداری و کمونیسم را به عنوان اشکال جامعه «تودهای» مورد تقبیح قرار میدهد. از دیدگاه او، هم کمونیسم و هم سرمایه داری فرهنگ و فردیت را تخریب میکنند.