توضیحات : احمد شاملو متولد تهران شاعر، نویسنده، فرهنگنویس، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم ایرانی و از مؤسسان و دبیران کانون نویسندگان ایران در قبل و بعد از انقلاب بود و از او آثار زیادی منتشر شد. کتاب “درها و دیوار بزرگ چین” مجموعه نوشته های کوتاه احمدشاملو است. کتاب در سال ۱۳۵۲ برای اولین بار منتشر شده ، ولی گذشت روزگار گزندی به متن ها نرسانده و پس از این همه سال هنوز هم خواندنی اند، نوشته هایی بی زمان. کتاب هم متن ادبی دارد، هم نوشته های نوستالژیک، هم قصه، هم نمایشنامه و هم فیلم نامه و انصافا شاملو تو همه ی نوشته هاش سربلند بوده.
توضیحات : کسی که می خواهد قصه نویس خوبی شود حتما باید از همان دوران کودکی قصه بخواند و خیلی زیاد هم بخواند. اما این تاکید نباید کسی را به اشتباه بیندازد که مطالعه چنین شخصی تنها باید به قصه محدود شود. موضوع کار قصه نویس انسان و زندگی است. انسان یک موجود چند بعدی است و در مسیر زندگی خود با کل هستی در ارتباط بده و بستان متقابل است. پس نویسنده برای طرح درست ودقیق و کامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی کامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا کند. او تاریخ و گذشته ای دارد و در این سیر تاریخی شکستها و پیروزیهایی را پشت سر گذاشته، آزمایشها و خطاهایی کرده، خام بوده و پخته شده تا به صورت امروزی در آمده است. پس نویسنده لازم است چیزی از تاریخ زندگی نوع انسان، تاریخ نژاد و کشورش و آداب و رسوم ملت خود بداند. از دیگر سو، انسان تنها بعد مادی و جسمانی ندارد و دارای جنبه ای عمیقتر و پیچیده تر ـ که از آن به بخش روحی ومعنوی یاد می کنند ـ است و باید این جنبه را هم به خوبی شناخته و مطالعاتی نیز در این زمینه داشته باشد. از جمله یک نویسنده باید در زمینه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی، روان شناسی و مردم شناسی وغیره مطالعات عمیقی انجام دهد. پس از طی این مراحل او بایدبا دید و زاویه ای جدید به پیرامون خود نگریسته و جنبه های جدیدی از موضوعات را کشف کند. او باید بتواند بر آفت بزرگ «عادت» و «روز مرگی» غلبه کند و هیچ چیز را عادی و معمولی تصور نکند بلکه به هر چیز و هر کس چنان نگاه کند که گویی اولین بار است آن را می بیند. آنگاه است که در میان همین جریانها و پدیده های از نظر دیگران معمولی زندگی، چیزهایی را خواهد دید و کشف خواهد کرد که بقیه متوجه آنها نشده اند.
توضیحات : بعضی از هنرپروران کاذب را که می بینم، یاد قضیه ای می افتم که عزت الله انتظامی تعریف می کرد: یک گروه تئاتری را از تهران برده بودیم به یکی از شهرهای شمال. رسیدیم و فرود آمدیم در خانه فرماندار. میهمان مان کرد و سر میز ناهار گفت: «چه خوب کردید به شهر ما آمدید. اینجا ما تئاتر نداریم. تئاتر یکی از چیزهای خوب زندگی است، زندگی بدون تئاتر معنایی ندارد. اصلامن معتقدم که زندگی یعنی تئاتر.» همین طور که داشت فسنجان را روی پلویش خالی می کرد، پرسید: «راستی آقا، این تئاتر شما رنگی است یا سیاه وسفید؟» زندگی «گله وار» دوباره جای خود را در زندگی بشر باز کرده است. بشر عصر ماشین، شده است عین بشر عصر حجر. این را می توان دید و حس کرد. با دیدن گله آدم هایی که یکسان و یکنواخت در اتوبوس ها و متروها در حرکتند. در سینما می نشینند، در میدان های مسابقه هورا می کشند، پای تلویزیون ها میخکوب می مانند، آدم یاد قبیله های باستانی می افتد که یکپارچه مجذوب آیین های مرموز بودند. وقتی که در برابر پیام های مشترک واکنشی یکنواخت داشته باشی، وقتی که با آگاهی های مشترک خواب و خیال های یکسانی داشته باشی و بیم و امیدهای مشترک و جمعی، انگار که به عنوان یک فرد نیستی، مهره ای هستی در یک ماشین عظیم و عددی در میان اعداد. چگونه می توانی در این یکسانی عظیم به خود بیندیشی؟ راهی جز راه گله برگزینی بی آنکه انگشت نمای خلایق شده باشی؟
توضیحات : آنچه در نمایش «کلفتها» میبینیم ظاهرا از ماجرایی واقعی گرتهبردرای شده است. جنایت دو خواهر خدمتکار به نام پاپن که بانوی خود را کشته و قطعهقطعه کردهاند. شعر آنار خدمتکار ژان کوکتو در پس این داستان جنایی، «ژان ژنه» موضوع مورد علاقهی خود را مییابد و میپرورد. تقابل جامعهی مطرود و محترم در آمیزهای از عشق و نفرت؛ اما چنان که لوسین گلدمن نشانه داده است«اگر چه قشر اجتماعی ژنه از جامعهی محترم طرد شده است اما ژنمه این طردشدگی را به درون انسان سوق میهد.» انسان طرد شده، جامعهی محترم را در وجود خود باز میپرورد و در آن واحد به آن عشق و هم نفرت میورزد. آنچه برای ژنه در ماجرای خواهران پاپن جالب توجه است، همین وجه وجودی و هستیشناسانه طردشدگی است. در واقع ژنه قصه را تطهیر کرده، فقط جوهر آن را نگاه داشته و آن را به صورت یک رمز ارائه کرده است. او تم طردشدگی را در کلفتهای میپروراند. پس ظاهر جنایی نمایش واپس مینشیند و صحنهی نمایش به صحنهای جادویی و قساوتبار برای عریان ساختن دوگانگی انسان فرودست بدل میشود.
توضیحات : یک سوداگر قصد خروج عتیقه را از مرز آبی جنوب دارد و این اتفاق در ماه محرم می افتد که مردم جنوب اعتقاد خاصی به این ماه دارند