توضیحات : دوران هخامنشی دورانی ویژه و سرنوشتساز در تاریخ جهان، و عصرِ ظهور نخستین دولت فراگیر ایرانی است. دورانی که به خاطر متحد شدنِ تمام اقوام و قلمروهای فرهنگی ایران زمین و تاسیس دولتی یکپارچه که به سرعت ابعادی جهانی به خود گرفت، شهرت دارد. هرچند دربارهی فر و شکوه هخامنشیان و عظمت سیاسیشان سخن بسیار است، دربارهی دستاوردهای ایشان در زمینهی تمدن و فرهنگ پژوهشهای اندکی وجود دارد. تمرکز قدرت سیاسی در ایران زمین و ظهور نخستین دولت جهانی، بیشک با پیکربندی و زایش نوع جدیدی از سوژه همراه بوده است، که میتوان آن را به پیروی از رهبران نظام هخامنشی، “منِ پارسی” نامید. منِ پارسی، نخستین شکل از انسانِ ایرانی است که با خودآگاهی تاریخی و رمزگذاریای درونزاد بر صحنهی اسناد تاریخی پدیدار میشود. چنین مینماید که کوروش بزرگ بنیانگذار، و داریوش بزرگ نظریهپرداز و سازماندهندهی اصلی این هویت ایرانیِ آغازین باشد. چگونگی تعریف و رمزگذاری این منِ نوساخته، شیوهی چفت و بست شدناش با نهادهای اقتصادی و سیاسی، زمینهی دینی و بافت معناییِ پشتیبان آن، و الگوهای بازنمایی آن در آثار هنری، موضوع اصلی این کتاب است. داریوش دادگر یکی از کتابهای مجموعهی تمدن ایرانی است، و به همراه کتابهای تاریخ کوروش هخامنشی و اسطورهی معجزهی یونانی، دورهی سه جلدی مربوط به عصر هخامنشی را تشکیل میدهد.
توضیحات : در این کتاب که هدف آن شرح باستانی و تاریخ و تمدن ایرانی است ، از لحاظ جغرافیایی، از حدود غربی نجد ایران- جز به ندرت – بحث نخواهد شد. در نظر جغرافی دانان، نجد مذکور در مشرق به کوههایی که سند را احاطه کرده اند پایان می یابد، اما این بخش شرقی همیشه جزو شاهنشاهی پارس نبوده است. بدین وجه، خواننده در این کتاب از گذشته مادها و پارسیان ، مخصوصا قوام اخیر که نخستین شاهنشاهی را تشکیل دادند و معرف مهمترین قسمت این شعبه از ملل آریایی- یعنی ایرانیان بودند، آگاه خواهد شد.
توضیحات : مولف در این کتاب, که نوعی داستان تاریخی است, سرگذشت و فتوحات اسکندر مقدونی را بر اساس اطلاعات و منابع تاریخی روایت کرده است. مترجم کتاب در این باره میگوید: ‘هارولد لب در این مسافرتها از مطالعات تاریخی در ممالک خاورمیانه باز نایستاد و از آن جمله خط سیر اسکندر را از مسقط الراسش که مقدونی باشد تا حدود هندوستان شخصا گشت…. پس در کتاب اسکندر مطالعات با مشاهدات توام است….’. نویسنده نیز خاطرنشان میکند: ‘ کوشش من در این شرح زندگانی اسکندر به منظور اعادهی تعادل در تاریخ است… بر من معلوم شد که دین و فرهنگ غایی ایران در نقش اسکندر… تاثیر قاطعی داشته. تصور میکنم ایران بود که اسکندر با تمدن خود تسخیر کرد و نقشههای او را برای بعد الهام نمود. فرسودگی و ماندگی اسکندر سبب مرگ او شد. دولت جهانی او که طرح آن را ریخته بود از بین رفت و جانشینانش گرفتار اختلاف گشتند.
توضیحات : کورش در دوران زمامداری خود، از سیاست اقتصادی و اجتماعی عاقلانهای که کمابیش بر اساس خواستههای کشورهای وابسته بود، پیروی میکرد. از این سخن او که میگوید: «رفتار پادشاه با رفتار شبان تفاوت ندارد، چنانکه شبان نمیتواند از گلهاش بیش از آنچه به آنها خدمت میکند، بردارد. همچنان پادشاه از شهرها و مردم همانقدر میتواند استفاده کند که آنها را خوشبخت میدارد.» و نیز از رفتار و سیاست همگانی او، به خوبی پیداست که وی تحکیم و تثبیت پادشاهی خود را در تأمین خوشبختی مردم میدانست و کمتر به دنبال زراندوزی و تحمیل مالیات بر کشورهای وابستهٔ خود بود. او در دوران کشورگشایی نه تنها از کشتن و کشتارهای دهشتناک خودداری کرد بلکه به باورهای مردم احترام گذاشت و آنچه را که از کشورهای شکستخورده ربوده بودند، پس داد.