توضیحات : آرزوهای بسیاری برای این کتاب داشتم، آینده ای روشن که حق اش نبود چنین سخت با دیوار برخورد کند، یکی از آرزوهایم شاید این بود که آن را در کتابفروشی شهرمان ببینم، در کنار کتاب های دیگری که از جنس کاغذ اند و نویسنده های شان هر چند با جیب های خالی اما حال روح شان خوب است و رزومه ای برای جهان آخرت دست و پا کرده اند. صدابردار مجموعه ای از “نُه” داستان کوتاه است، کوتاه به معنای حقیقی، نه رمان های بیست یا سی صفحه ای که با نام داستان کوتاه به خورد مخاطب داده می شوند. انسان، بیگانگی و مرگ، صدای واضح این داستان ها هستند، سکوت و تاریکی که از هر سو فرو می ریزند و آدمی ناچار به تسلیم است. مخاطب را در خواندن این کتاب به صبر دعوت می کنم، به تفکر و عشق، به دوری از تعصب و نزدیکی به افکار جدید و بروز یافته در خودمان و اطرافیان، او باید تعارف را کنار بگذارد و خود را آنگونه که هست ببیند، حتی اگر زبری و تیرگی اش در ظاهر آزار دهنده باشد. داستان های این مجموعه طوری نگاشته شده اند که لازم است برای تک تک کلمات ارزش قائل شد، نمی توان آنها را تا نیمه خواند یا واژهء آخر را جا انداخت و مدعی بود که خوانده و درک شده است، صدابردار داستان جزئیات است، قصهء نقش های سفید روی بوم سفید
توضیحات : کتاب طلای خدایان چهارمین اثر دکتر اریش آنتون پاول فون دنیکن (Erich Anton Paul von Däniken) نویسنده کتاب های نظریات فضانوردی باستانی است که در سال ۱۹۷۲ به چاپ رسید. اریش فون دنیکن ۱۴ آوریل ۱۹۳۵ در زوفینگن سوئیس متولد شد. او فارغ التحصیل کالج اس تی مایکل در فرایبورگ است. اولین اثر فون دنیکن ارابه خدایان بود که پرفروشترین کتاب در آلمان و آمریکا بود و بعدها در ۳۸ کشور دیگر نیز چاپ این کتاب با استقبال فراوانی روبرو شد . نظریات وی در این کتاب باعث شد تا وی را پدر نظریات فضانوردی باستانی لقب بدهند. او ۲۶ کتاب مختلف نوشتهاست که به ۲۰ زبان زنده دنیا ترجمه شدهاست و حدود ۶۰ میلیون جلد از آنها در سراسر جهان بفروش رفتهاست.
توضیحات : شفق یا گرگ و میش یک رمان فانتزی است که توسط استفنی مه یر نوشته شده است. این کتاب به صورت رسمی با جلد سخت در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و نام اولین کتاب این مجموعه شفق میباشد که قهرمان این داستان ایزابلا ماری سوان هفده ساله نام دارد، او از شهر فنیکس در ایالات اریزونابه شهر فرکس در ایالات واشنگتن سفر میکند و زمانی که عاشق خونآشامی به اسم ادوارد کالن میشود، زندگیاش به خطر میافتد. بلا سوان شخصیت اصلی این کتاب که ماجرا از زبان اون روایت میشه، دختری معمولی و نسبتا ساده هست که برای ادامه ی زندگی تصمیم میگیره که از مادرش جدا بشه و به شهر پدرش (فورکس) بره. در مدرسه ی جدید بلا متوجه چند دانش آموز میشه که هیچ ارتباطی بابقیه ندارن و فقط با هم میگردن.یکی از این پنج دانش اموز (ادوارد کالن) در مقابل بلا رفتار عجیبی رو در پیش میگیره و بعد از مدتی که میگذره بلا کم کم احساسی رو نسبت به ادوارد حس میکنه و شب ها خوابش رو میبینه. تا اینکه روزی ادوارد جان بلا رو از یک تصادف وحشتناک نجات میده و این قضیه باعث میشه بیشتر با هم برخورد داشته باشن. رفتار ادوارد و برادر خواهرهایش کمی مشکوک به نظر میرسه،طوری که فقط روزهای بارانی و ابری در مدرسه حظور پیدا میکنن و روزهای آفتابی کسی اونارو نمیبینه.تا اینکه بلا شایعاتی رو از دوستش جیکوب شنید مبنی بر اینکه خانواده ی کالن خانواده ی خون آشامی هستن که در فورکس به خاطر بارانی بودن این منطقه زندگی میکنن. بلا شروع به تحقیق در مورد خون آشامها میکنه و متوجه میشه که تمام خصوصیات خون آشام ها در ادوارد وجود داره و از طرف دیگر عشقش نسبت به ادوارد روز به روز افزایش پیدا میکنه…
توضیحات : آن هنگام که عصای تارتاروس انتخاب میکند، از میان بازماندههای دو قوم باستانی، آخرین پیشگویی اولین پیشگو به حقیقت میپیوندد. سرنوشت تغییر میکند و دروازههای آینده به روی محارم بسته میشوند. حقیقتی تلخ شکل میگیرد، و حقیقت تازه میشود. در آن دم که خود را در دنیایی ناشناخته میبیند، دنیایی پر از شگفتی و خیال که در آن هر کاری ممکن است، به واسطه قدرتی ناخواسته، قدرتی را میدزدد. در آن دم، تقدیر همگان عوض میشود؛ سیاهی از اعماق بیدار و …
توضیحات : در جاده ای باریک، خاکی و تاریک در کالسکه ای که اتاقش سقف نداشت، چشمانم باز شد. آسمان پر از ستاره های درخشان بود، گویی آن بالا خبریست. فرشتگان چراغانی کرده بودند و من همچون جنازه ای بی اختیار در کف کالسکه خوابیده بودم. من آنجا چه میکردم ؟ هیچ چیز در حافظه ام نبود. بلند شدم تا به بیرون نگاه کنم. وقتی نگاهم به بیرون افتاد راهی را دیدم که طی کرده بودیم…