توضیحات : این رمان نخستی در سال ۱۳۸۶ به سفارش بنیاد فارابی برای ساخت سریالی از زندگی غیاثالدین جمشید کاشانی نوشته شد. قرار و مدارمان با فارابی آن بود که رمانی نوشته شود و بر مبنای آن با همکاری خودم فیلمنامهای تنظیم شود و سریال از روی آن در کاشان و سمرقند ساخته شود. بعدتر البته داستان از چارچوب معنایی این رمان خارج شد و کارها به شکلی پیش رفت که سریالی که دربارهی جمشید کاشانی ساختند در عمل ربطی به این رمان نداشت، جز آن که گفتگوهایی و خط سیری محو و کلی را از آن حفظ کرده بودند. به هر روی این تجربهی سه همکاریام با نهادهای فیلمساز بارآور بود و به نوشته شدن سه چهار رمان تاریخی انجامید که هرچند با سلیقهی فیلمسازان سفارش دهنده سازگار نبود، اما جداگانه گروهی از مخاطبان را به خود جلب کرد.
توضیحات : نگارنده در سفرنامه تحقیقاتی ـ زیارتی خود به قندهار، تلاش کرده است تا داستان «خرقه شریف» را مورد بازنویسی قرار دهد. خرقه شریف، لباسی است که پیامبر به «اویس» داده بود. گویند این جامه تا زمان «امیر تیمور» در عراق بود، وی پس از حمله خود، آن را به سمرقند برده و در «ده بید»، برای نگهداری آن جایی را تعیین و ساداتی را متولی آن نمود. بعدها، خرقه به بخارا آورده شده و در نهایت به «جوزجان» می رسد. در مصاف «احمدشاه ابدالی» با «شاه مراد بیگ»، امیر بخارا، وی آن را تقدیم احمدشاه کرد. بی شماری زوّار خرقه تا حدّی بوده است که جابه جایی آن به قندهار ماه ها به طول می انجامد. عاقبت در قندهار به امر احمدشاه بر روی آن گنبدی ساخته شده که به «خرقه شریف» معروف می باشد.
توضیحات : آگاهی دربارهٔ بخارا به روزگار پیش از اسلام اندک است. در عهد باستان، ایرانیان در اطراف رود زرافشان جایگاهها و شهرهایی داشتند. داستان بنای بخارا با افسانه آمیخته است. در بعضی نوشتههای کهن بخارا دیه و جایگاه پادشاهان بوده که گویا افراسیاب آن را بنا کرده است. پس از آن، به صورت شهر درآمد و پادشاهان در فصل زمستان بدین شهر میآمدند. مغان گفتهاند که در بخارا آتشکدهای برپا بود و گویا گور افراسیاب به دروازهٔ معبد بر در شهر بخارا بوده است. وجود اشیائی از عصر مفرغ، نشانهای بر وجود زیستگاههایی در بخارا طی هزارهٔ دوم پیش از میلاد است. نام واحهٔ بخارا در کتیبهٔ داریوش در بیستون، «تاریخ» هرودت و نیز در اوستا نیامده است. میتوان چنین تصور کرد که بخارا در روزگار هخامنشیان جزو ساتراپنشین سغدیانا (سغد) بوده است. در سال ۳۳۰ ق.م. در تصرف اسکندر مقدونی درآمد. بعد جزء دولت یونانی باختری گردید. در سدهٔ ششم م. ترکها آن را متصرف شدند و در سدهٔ هفتم چینیها. در سال ۷۰۵ م. اعراب آن را تصرف کردند و تا سدهٔ نهم در تصرف خلفای اموی و عباسی بود.بخارا از بزرگترین شهرهای ماوراءالنهر و یکی از کانونهای دانش و ادب ایران پس از اسلام است. در ۱۰۰۰ م. در تصرف سامانیان درآمد و پایتخت سامانیان بود. در ۱۰۲۷ سلجوقیان آن را تصرف نمودند. در ۱۲۱۹ توسط چنگیز فتح و ویران شد و در ۱۳۸۳ در تصرف تیمور لنگ درآمد. بعد در ۱۵۰۵ در تصرف ازبکان (شیبانیان) و بالاخره در ۱۶۰۰ م. در تصرف استراخان و جانشینان او که نیز از نژاد ازبکاند درآمد و باز بتصرف ایران درآمد و در دوران قاجار روسها بتصرف آن دست زدند. پس از آن اگرچه در تصرف خانات بخارا بود ولی در حقیقت جزیی از خاک روسیه محسوب میگردید.