توضیحات : تابی که تحت عنوان فوق از نظر خوانندگان گرامی می گذرد، شرح واقعی زندگی یک زن هلندی است که در عنوان جوانی تحت تاثیر تبلیغات سوء کمونیسم قرار می گیرد و در ذهن او درونمای خیالی و موهوم یک بهشت کارگری و یک اجتماع کامل که در آن از درد و رنج و گرسنگی و بیکاری اثری نیست، بوجود می آید و بالاخره دست سرنوشت او را به روسیه شوروی می کشاند.
ماجرای وحشتناک زندگی این زن که به قلم خود او ضمن این داستان تشریح شده، تصویر برجسته و نمونه کاملی از اجتماع روسیه شوروی و طرز زندگی مردم آن کشور است و می توان آن را موفق ترین سند از جریان وقایع پشت پرده آهنین دانست.
توضیحات : انقلاب صنعتی روسیه در حدود پایان سالهای ۳۰ قرن نوزدهم شروع شد. ماشینهای دستی جای خود را ماشینهایی دادند که موتورشان با نیروی بخار کار می کرد. کم کم کارگاههای کوچک جای خود را به کارخانه ها دادند. در آن موقع نظام کار مزدوری و تکنیکهای سنتی در خطر بود، مخصوصا کارگاههای کوچک و کارخانه های متالوژیک اورال در حالیکه در قرن هجدهم روسیه مقام اول را از نظر صنعت ذوب فلز و صدور آن در جهان دارا بود، (ثلث تولیدات جهانی)، در شروع قرن نوزدهم متالوژی انگلستان صنعت ذوب روسیه را دچار رکود کرد و در سال ۱۸۶۰، حدود ۱۲ مرتبه از آن جلو افتاد. ایالات متحده آمریکا، آلمان و کشورهای دیگر نیز از روسیه که در مرتبه هشتم واقع شده بود، پیش افتادند. با گذشت هر روز، روسیه باز هم در تولیدات مکانیکی و خصوصا در صنعت تولید مواد سوختنی، بیش از پیش عقب افتاد. علی رغم وفور منابع طبیعی، صنعت روسیه به کندی پیش می رفت…
توضیحات : خوانندگان متحرم کتابی که اکنون در دسترس شما قرار می دهم، بخشی از زندگی بزرگترین مردان جهان و سبب عمده سقوط معظم ترین امپراتوری های دنیاست. در این کتاب خواهید خواند که چگونه تصادف وقایع در ظرف شش ماه بزرگترین نیروهای نظامی آن زمان گیتی را تحلیل برده و سپاهی که به مناسبت عظمت و قدرتش کبیر خوانده میشد، به لشکریان منهزمی مبدل ساخت. تا آنجا که مدارک مورد استفاده و اطلاعات و معلومات من اجازه میداد، کوشش نمودم تا کتابی جامع تقدیم خوانندگان نمایم. در این کتاب بیشتر سعی شده است که علل بروز جنگ و وقایع نبرد و بالاخره علل شکست و نتایج آن را به طور کامل شرح دهم. خوانندگان عزیز اگر بخواهند کاملا از مطالب این کتاب برخوردار گردند، باید تاریخ انقلاب کبیر فرانسه و به ویژه از وقایع زندگی امپراطور ناپلئون به خوبی مطلع باشند. زیرا همانطور که تذکر دادم این کتاب بخشی از زندگی بناپارت است و شک نیست که وقایعی که در این کتاب ذکر می کنم، به اتفاقات ماقبل و مابعد آن بستگی کامل دارد. ولی در هر حال جدیت کرده ام تا آنجا که ممکن است، این نیازمندی را با حواشی و زیرنویس ها مرتفع سازم…
توضیحات : امپراتوری روسیه در آستانه جنگ جهانی اول، در 22 میلیون کیلومتر مربع گسترده شده و یکی از کشورهای بزرگ جهان، با فرانسه به وسیله یک پیمان نظامی و با انگلستان طبق موافقتنامه سال 1907 میلادی مربوط بود. جمعیت نسبی روسیه کم ولی روی هم رفته دارای 170 میلیون نفر جمعیت و قدرت و استعداد نظامی آن کشور، ظاهری و متزلزل بود.
سکنه روسیه را اقوام و ملل گوناگون تشکیل داده بودند و هرچند که اکثریت با نژاد اسلاو بودند، لیکن خود اسلاوها نیز به اقوام متعدد مانند سکنه روسیه کبیر، اوکرانیها، سکنه بیلوروسی (روسیه سفید) و لهستانیها تقسیم شده بودند و در تمام سرزمین هایی که روزگاری مورد تاخت و تاز اقوام مغول قرار گرفته بود، و نیز در قسمتی از نواحی شمالی امپراتوری روسیه اقوام زردپوست حکومت داشتند و سیاست کلی حکومت تساری این بود که هر چه بیشتر زبان و آداب و خصائص روحی نژاد روس را در میان طوایف و اقوام غیرروسی رواج دهد و در این زمینه شدت عمل و خشونت به کار می برد…
توضیحات : تغییر از جمهوری شورایی به اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع که در فرهنگ عامه از آن با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نام میبرند، تغییرات عظیم سیاسی و تاریخی بود که در آخرین دهه سده بیستم میلادی اتفاق افتاد و از پیامدهای مهم آن، پایان جنگ سرد و آغاز یک سلسله جنگهای خونین در اروپای شرقی مخصوصاً بالکان و جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی، جنگهای داخلی مانند جنگ اول چچن، آسیای مرکزی مانند جنگ داخلی تاجیکستان، قدرت گرفتن بنیادگرایی اسلامی در افغانستان و پیدایش طالبان بود.
از مهمترین علل سلب حاکمیت حزب کمونیست بر اتحاد جماهیر شوروی میتوان به علاقه حاکمان جدید حزب به بازار آزاد و افزایش حس ملیگرایی در جمهوریهای مختلف مخصوصاً روسیه (به رهبری بوریس یلتسین) و قزاقستان نام برد.
به علت موقعیت غالب روسها در اتحاد شوروی، در بیشتر موارد، کمتر تفاوتی میان روسیه و اتحاد شوروی در اواخر دهه ۱۹۸۰ قائل میشدند. اما حقیقت آن است که رژیم تحت سلطه روسها به مفهوم آن نبوده که روسهای جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه ضرورتاً از این نوع آرایش (حکومتی) برخوردار بودهاند. در اتحاد شوروی، روسیه حتی از حداقل ابزار قرار گرفتن به عنوان ایالت بودن که جمهوریها از آن برخوردار بودند، همچون شاخه حزب کمونیست در سطح خود کاگب، شورای اتحادیه تجاری، دانشکده علوم، محروم بودهاست. دلیل این موضوع این است که اگر این سازمانها دارای شاخههایی در سطح روسهای جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه بودند، ممکن بود قدرت ساختارهای سطحی اتحاد را تهدید نمایند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، گورباچف اهمیت جمهوری سوسیالیست فدراتیو روسیه شوروی را کم برآورد نمود که به عنوان پایه دوم قدرت رقیب برای اتحاد شوروی محسوب میشد. نوعی واکنش شدید ملیگرایانه روسی، توسط برخی از روسها با اظهار این مطلب مطرح شد که روسیه مدت زیادی بوده که از طریق دادن یارانه نفت خام ارزان موجب فقیرتر شدن جمهوریها شده است. به عنوان مثال تقاضاهای مربوط به موسسات داخل روسیه افزایش مییافت که این به دلیل برابری بین جمهوری روسیه و اتحاد شوروی منجر به کاهش توسعه میگردید. همزمان با این که ملیگرایی در اواخر دهه ۱۹۸۰ طنین انداز میشد، تنش میان آنهایی که میخواستند اتحادیه تحت سلطه روسیه را یکپارچه نگهدارند و گروهی که خواهان ایجاد کشور قدرتمند روسیه بودند، تشدید شد.