توضیحات : ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمد شاه قاجار تحصیل میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشورشان را بخوانند. ما بهانه آوردیم که عدۀمان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خواهد خواند. چارهای نداشتیم دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و کسی هم که اینجا فارسی بلد نیست که بداند و اعتراض کند. اشعار مختلفی از سعدی و حافظ با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد به صورت سرود خواند.
توضیحات : دومین کتاب از مجموعهی ۳ جلدی قصههای موش کوچولو، تحت عنوان «موشی که میدانست…» داستانی آموزنده است که به کودکان اهمیت کمک کردن به دوستانشان را گوشزد میکند. این کتاب، اثری از پل چوی است که در سال ۲۰۱۲م انتشار یافته و اکنون با ترجمهی زینب کریمی (اور) در دسترس دوستداران زبان فارسی قرار دارد. مجموعهی ۳ جلدی «قصههای موش کوچولو» بهتدریج منتشر میشود و بنا به خواست مترجم، بهطور رایگان در اینترنت قابل دریافت خواهد بود.