توضیحات : حسد، جاه طلبی نیرنگ توطئه، شهوت، مالدوستی، دروغ و ریا …اینها همه بلیات جهانی هستند که مادیات را درصــدر همه آرمان ها قرار داده است. در این جهان به همه چیز از ورای هاله ای از حرص و آز نگریسته می شود و آن چه برجامعه حاکم است، قانون جنگل است. ترقی و تحصیل ثروت جایگزین محبت و انسان دوستی می شود و رابطه بین انسانها رابطه ای بین صید است و صیاد. آمریکا، قدرت بزرگ غرب، مظهر و سردمدار این جهان مادی ست. سرزمینی پهناور که سیاستمدارانش دست نشانده کارتلها هستند و مردم عادی اش بنده مصرف، تبلیغات، جنجال. هیاهو از انسانها موجوداتی پوشالی می سازند که آن چه را که به خوردشان داده میشود باور دارند و بزرگانشان را چون قهرمانان قصه ها تصور می کنند. آن چه آنان نمیدانند اینست که سیاستمدارانشان نیز با تمام پلیدی ها و نیرنگ ها به یک چیز دست نیافته اند – به خوشبختی.
کتابی کــــــه در دست دارید کوشش میکند به درون یک چنین زندگی راه یابد. تا نشان دهد آن چه در زیر نقابی گمراه کننده از زر و زیورو تحمل پنهان شده، بیگانه یی ست اسیر زندانی نامریی: بی مونس و بی یاور.
زندگی قهرمان اول کتاب، به خاطر تشابه برخی حوادث تا اندازه یی قابل مقایسه با زندگانی زنی ست که زمانی تحت عنوان ژاکلین کندی و زمانی با نام ژاکلین اوناسیس، قدرت و ثروت را در تلاش برای رسیدن به خوشبختی و کامیابی به عنوان تنها یاوران زندگی خود برگزیده بود. انتخابی که درنهایت جزناکامی و شکست چیزی برایش به ارمغان نیاورد. شاید بتوان برنویسنده کتاب خرده گرفت که چون خود نیز اسیر نظام خشن و غیرانسانی آمریکاست، نتوانسته یانخواستـــــــــه زندگی صدرنشینان این جامعه را با تمام ابعاد فساد و تباهی اش نشان دهد. اما همین میزان اندک نیز می تواند سندی باشد افشاگرانه از آن چه که برای بسیاری به نادرستی به عنـــــــوان اوج قدرت و کامیابی پنداشته می شود. و این خود یک درس عبرت است…
توضیحات : پاسداشت زبان پارسی که امروزه ۱۴۴ میلیون تن در جهان به آن سخن میگویند، اندیشه نوینی نیست و به سدهها پیشتر بازمیگردد. بهترین نمونهی تلاش برای زدودن واژههای بیگانه از زبان پارسی، شاهنامه فردوسی است که شاید هم بزرگترین تلاش در این زمینه باشد. شاهنامه فردوسی سرودههایی با شصت هزار بند و به پارسی سره است و بندهایی که واژههای بیگانه در آن دیده میشوند را دیگران به آن افزودهاند. زیرا آرمان فردوسی زنده نگاه داشتن پارسی بود، پس نمیتوانسته از واژههای بیگانه برای این کار سود ببرد. این ابرمرد ایرانی سیسال از زندگی خود را برای نوشتن و سرایش شاهنامه و در راه آرمانش گذاشت. پارسی گویی نه تنها درگیری با دیگر زبانها نیست و هرگز نمیتواند ارزش دیگر زبانهای مردمان ایران زمین مانند لری، کردی، بلوچی یا ترکی را کاهش بدهد، بلکه خوشبختانه زبان پارسی آنچنان با دیگر زبانهای کشورمان در هم آمیخته که یکی از انگیزههای دوستی و یگانگی مردمان ایرانی از تیرههای گوناگون بوده و هست. پارسی و دیگر زبانهای ایرانی دادوستدها کردهاند و مانند چسبی تکههای زبانی کشورمان را همواره به هم پیونده داده و بخشی از گنجینه یکدیگر شدهاند. پارسیگویی اندیشهای پاک و بهدور از کینهورزی به زبانهای دیگر میباشد، زیرا هر زبانی برای گسترش و بهینه شدن به وامگرفتن نیازمند است و بسیاری از واژههای بیگانه که امروزه در زبان ما کاربرد دارند در درازای روزگاران از آن ما شدهاند و پرمایگی این زبان را فراهم میکنند هرچند نباید فراموش کرد که پارسی گویی تلاشی برای بیشتر بهکار بردن واژههای خودی است.