• دانلود کتابهای الکترونیک مختلف و متنوع با کمترین حجم ممکن
  • قرار گرفتن کتابها در سرور اختصاصی پارس بوک با لینک مستقیم
  • امکان ارسال لینک کتابهای جدید به ایمیل شخصی شما
  • رکورددار تعداد اعضا با بیش از 170 هزار عضو فعال
  • به روز رسانی مداوم سایت با کتابهای جدید ( هر روز یک کتاب جدید )

نفرین زمین

دانلود کتاب زن زیادی اثر جلال آل احمد

تاریخ : ۱ خرداد ۱۴۰۲

توضیحات :   زن زیادی که شاید مهمترین اثر در میان همۀ داستان های کوتاه آل احمد محسوب شود، سرگذشتی است دقیق از مصائب و مشکلات زنی محروم و مطلقه که با توصیفاتی واقعی و مو به مو همراه است. شخصیت اصلی داستان، زنی است که در خانواده ای فقیر بزرگ شده و از حیث مالی، ظاهری، سواد، تجربه و… فقیر و مستضعف است. زن پس از ازدواجی سراسر توام با نارضایتی و دلهره، با شوهری مذهبی نما و حیله گر، مدتی مانند موجودی اضافی و وسیله ای تزئینی در خانۀ او نگهداری می شود و در حالی که بسیار مستضعف و بی دفاع است، نیش و کنایه های مادر شوهر را به خاطر زشت رو بودن و داشتن کلاه گیس تحمل می کند. راوی داستان زن زیادی که همان شخصیت اصلی می باشد، نسبت به شوهر خود به کلی احساس بیگانگی و غریبگی می کند و مجبور است به خاطر فقر مالی خانواده اش، زندگی در خانه ای که با آن به کلی بیگانه است را تحمل کند. پس از مدت کوتاهی، شوهر زن که خودش در محضر کار می کند و به قول زن “همۀ راه و چاه را بلد است”، در کمال خونسردی او را به خانۀ مادرش باز می گرداند. نکتۀ شگفت انگیز دربارۀ داستان، دقت نویسنده در شخصیت پردازی این زن است. نویسنده در این داستان هم مشکل رایج مقهور بودن یک زن را مطرح می کند و صحنه هایی تکان دهنده از فقر و نادانی و عقب ماندگی در جامعه را به تصویر می کشد.

دانلود کتاب نفرین زمین

تاریخ : ۱۴ اسفند ۱۳۸۸

توضیحات :   باز که این اقا پسر قشنگ با نامه ی اعمالش آمد. ننه خیری ، این بنده  خدا مامور است ، تقصیری ندارد و این جوری داشتم مثلا به مروج نیش و کنایه میزدم . ننه خیری اینها را که شنید گفت :

من اضافات و ترفیعات نمی فهمم یعنی چه ؟ مت تا حالا شنیده بودیم که مال مرده را تقویم می کنند اما ما
زنده را دیگر چرا ؟ من فقط بهش گفتم صبر کن تا شوهرم بیایید.

مروج حرفش را قطع کرد و گفت : شما یک حرف های دیگری هم زدید ننه خانم . خوب زدم که زدم ، قرآن خدا غلط می شود . حالاش هم می زنم . تو بگو آقا معلم ، تو که از یر و بالای ما خبر داری . و دوید و رفت و یک
نعلبکی کشمش و توت اورد گذاشت جلوی ما و دنبال کرد : خاک بر سر ماه جان کننده که قدر تو را ندانست . کاش خودم دختر داشتم برات عقد می کردم . درد وبلات بخورد توی سر نصرالله .

گزیده ای از کتاب داستان نفرین زمین اثر جلال آل احمد