توضیحات : در مجموعه واژگان زبان به فراخور زمان، واژه هایی متولد می شوند، رشد می کنند، می میرند، در طول عمر خود متحول می شوند، از زبانهای دیگر وارد می شوند و ملیت زبان را می پذیرند، صورت جدید می گیرند، معنای تازه می یابند، از گوشۀ انزوا میرهند و رونق میگیرند، یا از رونق می افتند و از اعتبار ساقط میشوند و… به راستی سرنوشت واژه ها در جوامع واژگانی، شباهت بسیار به سرنوشت انسانها در جوامع بشری دارد. آن دسته از واژه هایی که از زبانهای دیگر وارد می شوند و ملیت زبان را می پذیرند، واژه های قرضی (یا دخیل) نامیده میشوند و واژه قرضی به هر واژه ساده، مرکب یا مشتقی اطلاق می شود، که عیناً و بدون تغییر صرفی – معنایی از زبان بیگانه وارد شود و احتمالاً فقط با نظام خطی و آوایی زبان خودی تطبیق یابد.
قرضگیری زبانی – بویژه در سطح واژگان امری عادی و اجتناب ناپذیر است و اثرات آن در تمام زبانها مشاهده می شود. و آنچه زبانها را از این نظر متمایز می سازد، میزان شدت و ضعف تأثیر زبانهای بیگانه بر آنها و نیز میزان استقبال و قبول سخنگویان زبان از پدیدۀ قرضگیری است. بدیهی است که سرعت ورود مفاهیم جدید در هر زبان باید با سرعت واژه سازی و برابریایی هماهنگ باشد و این هماهنگی یکی از وظایف اصلی فرهنگستان زبان است.
در فرهنگ واژه های اروپایی در فارسی سعی شده است تا تصویری از واژه های قرضی اروپایی (انگلیسی، فرانسه، آلمانی ایتالیایی، اسپانیایی، روسی) که در فارسی گفتاری و نوشتاری و در فارسی علمی و غیر علمی کاربرد دارد، ارائه شود. تشخیص علل قرضگیری این واژه ها و لزوم یا عدم لزوم کاربرد آنها نیز به مراجعه کننده اندیشمند و آگاه فرهنگ واگذار می گردد. مدخلهای این فرهنگ با شمار تقریبی ۳۰۰۰، از میان ۲۰۰/۰۰۰ فیش اصطلاحشناختی مربوط به فرهنگ بزرگ الفبایی – قیاسی زبان فارسی که در دست تألیف است، استخراج شده است…
توضیحات : پاسداشت زبان پارسی که امروزه ۱۴۴ میلیون تن در جهان به آن سخن میگویند، اندیشه نوینی نیست و به سدهها پیشتر بازمیگردد. بهترین نمونهی تلاش برای زدودن واژههای بیگانه از زبان پارسی، شاهنامه فردوسی است که شاید هم بزرگترین تلاش در این زمینه باشد. شاهنامه فردوسی سرودههایی با شصت هزار بند و به پارسی سره است و بندهایی که واژههای بیگانه در آن دیده میشوند را دیگران به آن افزودهاند. زیرا آرمان فردوسی زنده نگاه داشتن پارسی بود، پس نمیتوانسته از واژههای بیگانه برای این کار سود ببرد. این ابرمرد ایرانی سیسال از زندگی خود را برای نوشتن و سرایش شاهنامه و در راه آرمانش گذاشت. پارسی گویی نه تنها درگیری با دیگر زبانها نیست و هرگز نمیتواند ارزش دیگر زبانهای مردمان ایران زمین مانند لری، کردی، بلوچی یا ترکی را کاهش بدهد، بلکه خوشبختانه زبان پارسی آنچنان با دیگر زبانهای کشورمان در هم آمیخته که یکی از انگیزههای دوستی و یگانگی مردمان ایرانی از تیرههای گوناگون بوده و هست. پارسی و دیگر زبانهای ایرانی دادوستدها کردهاند و مانند چسبی تکههای زبانی کشورمان را همواره به هم پیونده داده و بخشی از گنجینه یکدیگر شدهاند. پارسیگویی اندیشهای پاک و بهدور از کینهورزی به زبانهای دیگر میباشد، زیرا هر زبانی برای گسترش و بهینه شدن به وامگرفتن نیازمند است و بسیاری از واژههای بیگانه که امروزه در زبان ما کاربرد دارند در درازای روزگاران از آن ما شدهاند و پرمایگی این زبان را فراهم میکنند هرچند نباید فراموش کرد که پارسی گویی تلاشی برای بیشتر بهکار بردن واژههای خودی است.