توضیحات : مجموعه چهار جلدی حاضر یک دوره تاریخ ایران از دوران اسطورهای و پیشینه اقوام آریایی تا پایان حکومت قاجاریه است که با مقدمهای در جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران و سلسلههای حکومتگر اسطورهای و ادیان و عقاید کهن آریاییها آغاز میشود و به ترتیب با دورههای زمانی و تاریخی ادامه مییابد .مطالب و سرفصلهای این مجموعه عبارتاند از” : جلد نخست : “نظری کوتاه بر جغرافیای ایران باستان – سلسله پیشدادی – کیانیان – دولتهای متشکله پیش از چیره شدن مادها – ایران پیش از تاریخ (انسان غار)، قوم ماد – هخامنشیان – سلوکیها – حکومت پارتها .جلد دوم : ساسانیان – عرب و پیشروی به سوی ایران – ایرانیان در راه کسب استقلال – طاهریان و علویان – صفاریان – سامانیان – دیلمیان یا آل بویه – آل زیار” .جلد سوم : “سلسله غزنویان ‘آل افراسیاب – سلاطین غور – غوریان و خوارزمشاهیان – سلاطین سلجوقی – سلجوقیان مشرق ایران – سلجوقیان مغرب ایران – اسماعیلیان – اتابکان و خوارزمشاهیان – خوارزمشاهیان – چنگیزخان، ایلکانیان، مظفریان – سربداران – اتابکان یزد – اتابکان لرستان – ظهور امیرتیمور و تشکیل سلسله گورکانیان – حکومت ترکمانان – سلسله صفویه” .جلد چهارم : “افشاریه – سلسله زندیه – سلسله قاجاریه – تاریخ دیپلماسی ایران – فهرست اعلام (دودمانها، طوایف و قبایل، ملتها و نژادها) – منابع .همچنین نقشههای سیاسی از دورههای مورد بحث در پایان هر جلد آمده است .
توضیحات : میزرا حسین خان سپهسالار قزوینی فرزند میرزا نبی خان، متولد سال ۱۲۴۳ ه.ق، از زمامداران کاردار و تجددخواه و تحصیلکرده و باایمان دوران قاجاریه است. او در آغاز خدمت نماینده بازرگانی و سپس کنسول ایران در بمبئی بود. در سال ۱۲۷۱ ق به مقام سرکنسولی ایران در تفلیس و در سال ۱۲۷۵ به سمت وزیر مختار ایران در دربار عثمانی برگزیده شد و لقب مشیرالدوله گرفت و در سال ۱۲۸۵ به مقام سفارت کبری ارتقا یافت. او آبرومندترین سفیر ایران در دربار عثمانی بود و حیثیت سیاسی ایران و اتباع مقیم عثمانی را افزود.
درباره سپهسالار و تمایل او به سیاست انگلستان و کارهای وی در کتابهای مختلف مطلب ها نوشته شده و درباره او داوریهای گوناگون رفته است. برخی از تاریخ نویسان شایستگی و تجدد و وطن خواهی او را ستوده و به نیکی از وی یاد کرده اند، برخی دیگر او را از دوستان وفادار انگلیس ها دانسته و اتهاماتی نیز بر وی بسته اند ولی بدیهی است نقل قول بدخواهانه چند نویسنده ایرانی یا خارجی نمی تواند میزان داوری قطعی باشد.خاصه نسبت به کسی که درمیان زمامداران عصر قاجاریه شخصیتی ممتاز و جایگاهی برتر دارد و در کارهای او حرکت و جهش و روشنفکری دیده می شود…
توضیحات : در ۲۵ آگوست ۱۹۴۱ ، نیروهای انگلستان و روسیه، از غرب و شمال، به ایران حمله کردند. ارتش ایران به سرعت از هم پاشید و رضاشاه پهلوی در سفارت انگلیس به دنبال گریزگاهی بود؛ اما ره به جایی نبرد. در ۱۶ سپتامبر رضاشاه از سلطنت کناره گیری کرد و روز بعد تهران را ترک گفت و پسرش محمدرضا، جانشین او شد. در ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۱ شاه پیشین و همراهانش سوار بر یک کشتی انگلیسی به سوی بمبئی حرکت کردند. مقصد جزیره موریس بود.( ۱) نخست رضا شاه درخواست کرد به کانادا برود. وزیرمختار آمریکا در تهران، لوئیس دریفوس،( ۲) طی تلگرافی به وزارت خارجه آمریکا در ۵ فوریه ۱۹۴۲ چنین وزیرمختار انگلستان به من خبر داد که دولت [متبوع] وی به شاه پیشین اجازه داده است که وی از طریق جنوب » : می نویسد در راه کانادا، رضاشاه در ژوهانسبورگ مریض شد و از ادامه سفر باز ماند. وی در ۲۶ جولای «. افریقا رهسپار کانادا شود ۱۹۴۴ از دنیا رفت. کناره گیری رضاشاه با شادی و پای کوبی مردم در خیابان ها همراه شد. در سال ۱۹۷۹ ، زمانی که محمدرضا شاه، پسر و جانشین رضاشاه، به اجبار ایران را ترک گفت، صحنه هایی مشابه تکرار گردید.