توضیحات : کشور ما با نام گاندی بیگانه نیست. در طول سالیان دراز درباره او مقاله ها و رساله ها و کتابها نوشته شده و نشر یافته است. در این کتاب در مورد زندگی و اندیشه و فعالیتهای گاندی از دیدگاه تحولات و تغییرات انقلابی جامعه، بررسی و تحقیق شده است. این کتاب را نباید یک سرگذشت ساده تلقی کرد و خواند؛ بلکه نتیجه ای است از مطالعه و بررسی تحلیلی زندگی و شخصیت انقلابی گاندی که در آن جهات قدرت و ضعف اندیشه ها و تعلیمات او مورد توجه قرار گرفته و نشان داده شده است.
جورج وودکاک از شاعران و نویسندگان آزاده و مترقی است که به تغییرات انقلابی در جامعه می اندیشد و درباره مکاتب مختلف اندیشه های انقلابی مطالعه و تحقیق کرده و کتابها نوشته است.
توضیحات : کتاب گاندی و استالین کتابی است که تلاش میکند با انجام مقایسهای میان دو شخصیت معاصر یعنی گاندی و استالین خواننده را به یک نتیجهگیری مهم برساند و آن نتیجهگیری مهم چیزی نیست جز عنوان کتاب به انگلیسی: «چراغ را به سوی درونت بیفروز!». کتاب نخست بار شرحی خواندنی از نحوه زیست مهاتما گاندی شروع میکند. ضرب آهنگ کتاب در این بخش بسیار دلنواز است و هر پاراگراف آن خواننده را گویی به سمت یک اقیانوس وسیع اما آرام میکشاند. این بخش نشان میدهد که گاندی چگونه تلاش میکرد با مهار خود و با انتخاب گزینه آشتی با جهان درون، به آشتی با جهان درون برسد. آنچه روایت نویسنده از گاندی را خواندنیتر میکند آنست که خود نویسنده با شخص گاندی ملازم و همراه بوده و زمانی را با وی از نزدیک سر کرده است و شناخت شخصی، سوالات اختصاصی و تجربیات منحصر به فرد خود را در اینجا گزارش میکند. نویسنده تلاش میکند تا نشان دهد که خشونتگریزی گاندی صرفا یک اقدامی اجتماعی ناشی از مصلحتاندیشی جمعی نبود بلکه پیامد طبیعی انتخاب گاندی برای ایجاد سازش و آرامش درونی بود..
توضیحات : گاندی را همهی ما دوست داریم. تا حدودی به خاطر مخالفت پنهان و به حقی که ایرانیان با استعمار انگلیس دارند، و نقشی که گاندی در مبارزه با ایشان ایفا کرد، و تا حدی برای این که آرامش و صلحجو بودناش را و حتا شکل ظاهریاش را میپسندیم. گاندی در نگاه اول به یکی از قدیسان جهان باستان شباهت دارد که با همان لباس از صفحههای قدیمی تاریخ بیرون پریده باشد. در قرن بیستم، گاندی رهبر یکی از بزرگترین ملتهای دنیا برای دستیابی به استقلال بود، و اغراق نیست اگر بگوییم کشورِ مدرن هند تا حدود زیادی آفریدهی اوست. اما من بیش از آن که پیروزمندیاش در برابر استعمار پیر انگلیس، یا ظاهرِ قدیسمآبانهاش را در نظر داشته باشم، شیوهی برخوردش با سیاست را و درایتی که برای پرهیز از خونریزی داشت را بزرگ میدارم. با این وجود، دربارهی گاندی هم مانند هرکس دیگری، بر این باورم که باید مبانی نظری و پیامدهای عملی آرای وی نقد شوند، تا ستایشی و پذیرشی که هست از صافی عقل و خرد بگذرد و با افزودههایی ناخودآگاه و افسانهآمیز آغشته نشده باشد. این نوشتار رسالهی کوتاهی است که گاندی را با نگاهی نقادانه مینگرد، و سودمندیِ راهبردهای ابداع شده توسط وی را در زمانهی ما و برای ما، مورد پرسش قرار میدهد.