توضیحات : سکوت و وحشت سراسر خانه را فراگرفته بود. دلهای افراد خانواده لبریز از اضطراب و درد بود. مادر در گوشه ای افتاده و آنچنان رنگ پریده بود که گویی بی هوش است. اقوامش اطراف او را گرفته بودند و او را دلداری می دادند. پدر غمزده و عصبانی به روی تختخوابش لمیده و در افکار پراکنده خود غوطه ور بود. عبدالحمید کودک یکساله در گهواره اش خوابیده و بی آنکه گرفتاری های پدر و مادرش را احساس کند، با گوشه پیراهنش بازی می کرد و لبخند نمکینی به لب داشت. عبدالحمید از شعله ها و شراره های اضطراب و التهابی که خانواده اش را دربرگرفته بود، کاملا بی خبر بود. یکی از خویشاوندان اتاقها را جستجو می کرد تا لباسها و اسباب بازیهای عمار را که سه روز قبل گم شده بود، جمع آوری کند و آنها را دور از چشم پدر و مادرش پنهان نماید. این گوشه ای از زندگی خانواده مراد بود. عمار فرزند چهار ساله مراد مفقود شده و با همه کوشش هایی که برای یافتن وی به عمل آمده بود، نتیجه ای نبخشیده لذا اندوه، درد، گریه و دلهره از همه سوی جان و قلب افراد خانواده را می خورد…
برچسب ها : . انواع اهدا ی خون, اهدای خون اتولوگ, تشخیص کم خونی, حسین تمنائی, داستان ایرانی, رمان ایرانی
من این کتاب را سال 58 خریدم و خواندم. بجای خواندن کتابهای تن تن، این چیزهای یامفت را می خریدم. البته کتابهای تن تن هم می خریدم و می خواندم.
با سلام و سپاس از جمع آوری مجموعه متنوعی از کتاب های الکترونیک، پیشنهاد دارم در قسمت توضیحات؛ به معرفی ویژگی های کتاب ها هم پرداخته شود. از جمله تاریخ چاپ اول، تعداد چاپ ها، جوایزی که گرفته و شرحی کوتاه در مورد نویسنده و ….
تندرست باشید
در پناه حق
سلام پارس بوکی عزیز
سپاس از همراهی و پیشنهاد خوب شما.
باسلام وتشکرازشمابزرگوارکه درایام درخانه ماندن بهترین دوستهارابرایم به ارمغان اورده ایدسپاس ودرودبیکران برشماشادوپیروزوسلامت درپناه خالق هستی بخش وایام بکامتان شیرین وگوارا
سلام پارس بوکی عزیز
سپاس از همراهی و دعای خیرتان.