توضیحات : کتاب شرح زندگی کریمخان زند معروف به وکیل الرعایا، بنیان گذار سلسلۀ زندیه است. پادشاهی که در زمان حکومت خود، پرچم ایران را بر بالای دروازه های شهر بصره برافراشت. وی از جمله پادشاهانی بود که پس از دستیابی به حکومت، ساده زیستن را رها نکرد…
وى از طایفه زند بود که در اطراف ملایر سکنى داشتند و به امر نادرشاه به خراسان کوچانیده شدند. پس از مرگ نادر ایل زند مجدداً به سوى ملایر روى آوردند و رئیس آنان کریمخان و برادرش صادق خان بودند. کریم خان در آنجا به راهزنى پرداخت و به تدریج تمام منطقه را متصرف شد و کارش بالا گرفت. وى پس از تصرف همدان قدرت عظیمى پید کرد و على مردان خان زند براى حمله به اصفهان با او عقد اتحاد بست. حاکم اصفهان ابوالفتح خان در اثر شجاعت کریمخان و برادرش اسکندر خان شکست خورد و ناچار با مهاجمین از در سازش در آمد…
توضیحات : تخت جمشید (پارسه) یکی از شاهکار های هنر و تمدن ایرانی است که با بهرهگیری از ذوق و استعداد ایرانی و تجربیات ملل گوناگون ساخته شده است و به راستی آرمانشهر ایرانیان باستان به شمار میرفته است. به گونه ای که بسیاری از محققین آتش افروزی اسکندر در پارسه را به علت کاستن از شور مقاومت و ملی گرایی ایرانی در برابر سپاه متجاوز مقدونی میدانند چراکه پارسه شهر ملی آیینی ایرانیان، تبدیل به نمادی از مقاومت شده بود که تا آن نماد پابرجا بود امید به پیروزی علیه سپاه مقدونی هم بود.
اینک این خرابه های دل انگیز جلوهای است از هنر و فرهنگ ایرانی است، به همین علت، کسانی که میخواهند با ملیت ایرانی دشمنی بورزند سعی در تخریب و تحریف هویت این نماد باستانی میکنند. جناب آقای ناصر پورپیرار که با سناریوی جعلی بودن تاریخ و فرهنگ ایران زمین چندین جلد کتاب نوشت ، و مدعی بود که یهودیان برای ایران تاریخ جعل کرده اند در یکی از نوشتار های خویش کتیبه های تخت جمشید را جعلی و نو ساخته توسط باستان شناسان غربی توصیف میکند.
شاید پرداختن به پاسخ گویی چنین سخنانی کمی عجیب به نظر برسد اما از آنجایی که ممکن است برخی خوانندگان این مطالب به نادرستی ادعا های جناب پورپیرار آشنا نباشند در این نوشتار به بررسی و پاسخ ادعا هایی که در مورد اصالت کتیبه های تخت جمشید شده است میپردازیم، اسناد و مدارک را مرور میکنیم و نشان خواهیم داد کسانی که مدعی جعلی بودن کتیبه های تخت جمشید هستند خود به دروغ و فریب روی آورده بودند
توضیحات : هرکس به تاریخ شاهنشاهی ایران باستان آگاه باشد و شرح خصوصیات اخلاقی را که کسنفن در فصل ۹ کتاب اول آناباسیس از کورش کوچک (برادر اردشیر پسر خشایارشا) بخواند و سپس آنرا با نوشته های کتاب دیگر همین نویسنده بنام «کورپدی» (پرورش کورش بزرگ) به عنوان نخستین آرمان شهریاری بسنجد فوراً این اندیشه از خاطرش خواهد گذشت که در هر دو کتاب یک نمونه اصلی و عمومی از یک شاه آرمانی شرح شده است. و این آرمان شاهی در تمام طول تاریخ از اعلامیه یادمانی داریوش یکم که بر سینه کوه در نقش رستم کنده شده که من آنرا نخستین قانون Magan Karta مینامم، تا کتابهای پهلوی که درباره اصول اخلاقی پادشاهان در ادبیات زردشتی نوشته شده و شاهنامه فردوسی و آثاری که در دوره اسلامی درباره آیین شاهنشاهی است مانند قابوس نامه و سیاست نامه، در تمام این آثار بازمانده دیده میشود. اخلاق و رفتار شاه سرچشمه نیروی اندیشمندانه ایران باستان است. پادشاهان نیروی معنوی خود را از بکار بستن این قوانین اخلاقی بدست میآوردند. وظائف اصلی پادشاه در این سه اصل خلاصه شده بود.
۱ – دفاع و نگاهداری کشور در برابر حمله دشمنان داخلی و خارجی.
۲ – ایجاد انظباط و نظم براساس دادگستری و اندیشه آسایش مردم بویژه کشاورزان .
۳ – رهبری معنوی ملت به یاری بینش خردمندانه که از بخشش های یزدانی است.
توضیحات : این کتاب مشتمل بر پانزده بخش و ۶۲ تصویر رنگی و ۵۶ تصویر مشکی ( سیاه و سفید ) است. بخشی از کتاب: برای آنکه بهتر در نظر ما روشن بشود که واژه تاج از کدام کلمه اصیل فارسی ریشه گرفته است و از چه موقع در زبان فارسی معمول و به کار برده شده، لازم است قبلا به این نکته توجه کنیم که بسیاری از واژه های فارسی از دیر زمانی و از جهت قدمت تمدن ایران در زبانهای زنده فعلی دنیا وارد شده و مورد استفاده قرار گرفته اند.
توضیحات : انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول نوزدهگانه است که در دورهٔ سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و با یاری نخست وزیران وقت علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحلهٔ نخست، پیشنهادی شامل شش اصل بود که محمدرضا پهلوی در کنگرهٔ ملی کشاورزان در تهران و در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۴۱ خورشیدی خبر اصلاحات و همهپرسی را برای پذیرش یا ردّ آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد. پس از آن و در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ عموم مردم نیز در یک همهپرسی سراسری، به اصلاحات رای مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید زیرا انقلابی مسالمتآمیز و بدون خونریزی بود.
توضیحات : فکر انحصار تجارت توتون و تنباکو را نخستین بار محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه مطرح کرد. وی در جمادی الاخره ۱۳۰۳ پیشنهادی در نه فصل با عنوان «قانون اداره انحصاریه تنباکو و توتون و متفرعات آن» به ناصرالدین شاه عرضه نمود ولی شاه به آن توجه نکرد. سال بعد اعتمادالسلطنه قانون نامه دیگری در سی فصل به منظور مالیات گرفتن از عایدات دخانیات برای ازدیاد عواید کشور تنظیم کرد که به رغم تصویب ناصرالدین شاه به سبب مخالفت علما و بی میلی امین السلطان صدراعظم که به دستور شاه عهده دار اجرای آن بود تحقق نیافت…
توضیحات : در این اسناد، با بسیاری از نکته ها و رازهای مهمّ سیاسی مربوط به مسائل گوناگون از جمله نخستین شورش تبریز در زمان قاجاریه و مناسبات ایران با همسایگانش در آن زمان و چگونگی سازمان های کشوری و لشکری و راه جویی های روس و انگلیس در عرصه سیاست و اقتصاد ایران و نکته های تازه از آغاز نهضت مشروطه آشنا می شویم. به بینش و کوشش وطن خواهانه و تلاش های صمیمانه، ولی کم اثر برخی از زمامداران و شخصیت های آن زمان و نیز به آزمندی و کوته نظری و ناآگاهی و خطاکاری برخی دیگر از رجال و کشورمداران آن عصر راه می جوییم. راه و روش زندگی و اثر و خط و شیوه نگارش گروهی از ناموران آن روزگار را محسوسا در می یابیم. به راز انحطاط و بی سازمانی دوره مظفّرالدین شاه پی می بریم. از تاریخ اجتماعی و آداب و رسوم ملّی و مذهبی و تشریفات رسمی و اداری ایران سده پیشین دانستنی های سودمندی به دست می آوریم. به جز این ها برای درک پیشرفت ها و تحوّل های چشمگیر ایران نو که از نیم قرن پیش آغاز شده و برای آگاهی بیش تر از دگرگونی هایی که در افکار، آداب، عادات و رسوم اجتماعی مردم پدید آمده، وسیله سنجشی به دست نسل جوان می دهیم…
توضیحات : مسعود میرزا ملقب به ظل السلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه و عفت الدوله به سال ۱۲۶۶ قمری متولد شد. چون مادرش از دوده سلاطین قاجار نبود به ولیعهدی برگزیده نشد … اسپاروی اثر خود را به صورت داستان – سفرنامه و در حول محور زندگی ضل السلطان نوشته است. فهرست : نخستین روز در دارالحکومه ظل السلطان – فردا انشاالله … – خانه بی کدبانو – یک دسته شاهزاده کوچک – چوب زدن – هنرپیشگی ایرانی
توضیحات : این کتاب یکی از مهمترین منابع دوره صفویه بوده و چنانکه خود مؤلف اشاره فرموده، در ضمن گزارش ایلات این دوره به اختلافات و کشمکشهای بین رؤسای طوایف قزلباش و مقام سلطنت اشاره شده است. مؤلف در کنار گزارش این اخبار، هدف خود را از نوشتن کتاب، بحث درباره تلاش پادشاهان برای قبضه قدرت به صورت مطلق و کوشش دربار برای تضعیف موقع حکام ایالات میباشد. کتاب شامل یک دیباچه و سه بخش میباشد و در پایان کتاب نیز به ماخذ و فهرست مطالب اشاره شده است. مطالب کتاب به صورت تحقیقی و با نثری ساده و روان نوشته شده است.
توضیحات : در گذشتهای نه چندان دور، پیروی از غربیان و ستایش دانش و خرد و تیزبینی و ژرفنگری آنان چنان در میان نویسندگان و پژوهندگان ایرانی به آئین شده بود که همگان خویش را ناچار میدیدند که در گفتارها و نامهها و پژوهشهای خویش چنگ به دامان آنان زنند و با بردن نام آنان، گفتار خویش را سنگی بخشند. چنان کسان یکدم با خویش نیندیشیده بودند که اگر یک پژوهنده اروپایی درباره فرهنگ ایران سخنی میگوید، آن سخن را یا از نامهها و دفترهای پیشین ایران خوانده است، که ما خود نیز میتوانیم و بایستی که آنها را بخوانیم، و یا آن سخن را از روی برداشت و گمان خویش میگوید، که ما نیز خود میتوانیم درباره گوشههای فراموش شده فرهنگ و تاریخ خویش برداشتهایی داشته باشیم، و تفاوتی که میان این دو گمان هست آن است که اگر آن نویسنده و پژوهشگر برای تباه کردن بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران دستوری دارد. نویسنده و پژوهشگر ایرانی برای روشن کردن و زنده ساختن آن از روان و جان خویش فرمان میگیرد، مگر آنکه این بیم در میان هست که گاهگاه پژوهنده ایرانی را یکسونگری و تعصب فرا گیرد، که آن را نیز با نگرش و گوشزد دیگران میتوان باز نمود و از کژی پیراست.
خوشبختانه چند سالی است که پژوهندگان و دانشمندان ایرانی از زیر بار و فشار غربگرایی شانه خالی کردهاند و آزاد شدهاند، و در همین زمان پژوهشهای ایرانی رنگ تازهای به خود گرفته و اگر امروز یک ایرانی درباره نیاکان خویش سخنی بگوید دیگر پیروان بیگانه های و هوی برنمیانگیزند، و چارهشان اینست که آن غریوها و فریادها را در اندرون خود ریزند!
توضیحات : از سال ۱۳۷۹ بدین سو، نویسنده/ ویراستاری به نام آقای ناصر پورپیرار، خواسته یا ناخواسته، در چارچوب گفتمان و تبلیغات ایدئولوژیهای قومگرا، به سخن پراکنی و نظریهپردازی روی آورده است: وی با رد و انکار استواری و پرباری فرهنگ و تمدن ایران، پیش و پس از اسلام، با وحشی و خونریز و بیگانه قلمداد کردن امپراتوریهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی، جعلی انگاشتن دینها و مذاهب زرتشت و مانی و مزدک، مزدور خواندن فردوسی، حقیر و بیمایه توصیف کردن زبان فارسی، دروغین دانستن شخصیتهایی ایرانی چون سلمان فارسی، ابوحنیفه، ابومسلم خراسانی، بابک خرمدین و دیگران، و در مقابل، با نسبت دادن فرهنگ و تمدنی عظیم و بیمانند به قوم عرب، و نه مسلمانان، و مصادره تمدن پربار میانرودان و آسیای غربی به سود اعراب، به وضوح کوشیده است که ایرانیان را فاقد هر نوع فرهنگ و تمدنی جلوه دهد و همه دستاوردها و میراث فرهنگی ایران، و به ویژه ایران پس از اسلام را مدیون و مرهون اعراب عصر جاهلی قلمداد کند.
کتاب حاضر، که مشتمل بر دو مقاله مجزا از یکدیگر با عناوین «هخامنشیان و افتخار ملی، آری یا نه؟» و «محکمتر از سرب!» میباشد و ترجمهای از نبشته بابلی مشهور به « چکامه نبونید » را به پیوست دارد، نخستین مجلد از مجموعه کتابهایی است که تحت عنوان کلی «دوازده قرن شکوه» منتشر خواهد شد و حاوی بحثها و استدلالهایی است در جهت پاسخگویی به نظریات طرح شده در نخستین کتاب از مجموعه کتابهای «تأملی در بنیان تاریخ ایران» که با نام «دوازده قرن سکوت: برآمدن هخامنشیان» به چاپ رسیده است. به یاری خداوند، در آیندهای نزدیک مجلدات دیگر کتاب حاضر در نقد مندرجات سایر کتابهای نویسنده یادشده، به نشر خواهد رسید
توضیحات : یکی از بهترین کتاب های تاریخ تحلیلی و از آثار مهم احمد کسروی تاریخنگار و اندیشمند معاصر، است. کسروی از اواخر سال ۱۳۰۷ به نگارش این کتاب که شامل پژوهشهایی مستند درباره چند خاندان پادشاهی ناشناس و گمنام ایرانی پس از اسلام است، پرداخت. این کتاب در سه بخش دیلمیان، روادیان و شدادیان نگاشته شدهاست. کسروی در مقدمه شهریاران گمنام با اشاره به این موضوع که ابهامهای بسیاری در تاریخ پس از اسلام وجود دارد و در مورد خاندانهای پادشاهی ناشناس اطلاعات کم و پراکندهای موجود است، به ذکر تحقیقات خود درباره برخی از خاندانهای نامعروف ایرانی پرداخته است. او در ادامه تحقیقات خود را شامل برخی از حکمرانان که شرقشناسان نیز آنها را نشناختهاند و او آنها زنده کرده و نیز گروهی دیگر که دارای تحقیقهایی ناقص و دارای لغزش بودهاند و او به تصحیح آنها اقدام کرده، برشمرده است. کسروی در بخشی از همین مقدمه با اشاره به انجام رسانیدن سه بخش از کتاب، از نگارش بخشهای چهارم، پنجم، ششم و هفتم در آینده خبر دادهاست. اما او موفق به نگارش آنها نشد.