توضیحات : سرهنگ جورج، رئیس دسته کارآگاهان سرویس مخفی پلیس پشت میز کنفرانس نشسته بود و چند نفر از بزرگان اداره بر روی مبل های دسته طلایی و زیبا نشسته بودند و به حرفهای جورج گوش میدادند: گوش کنید باز اسرار مخفی در پشت پرده خونین پنهان شده ما هنوز هم درست از جریان بطور کامل اطلاع کافی نداریم اما بطوریکه پلیس بین المللی به ما خبر داده است در بند هنک کنگ گروه ناشناسی که می توان آنها را یکی از قوی ترین باندهای بین المللی نامید، پنهان از پلیس محلی، به کارهای غیرقانونی دست زده اند و…
توضیحات : قهرمانان و سربازان این جنگهای میهنی در تمام ادوار حیات ملت ما، همه آحاد ملت ایران بوده اند. چه بسیار مردان فداکار و بزرگواری که با نثار خون خود، مایه پیروزی های بزرگی در تاریخ کشور ما گشته اند ولی متاسفانه نامی از آنها باقی نمانده است. با نثار درود فراوان به روان پاک و مقدس این سربازان آزاده وطن، در این کتاب تنها به شرح داستان نبردهای مردانی که سمبل قهرمانی و پهلوانی در ادوار مختلف تاریخ کشور ما بوده اند، اکتفا می شود. کتاب حاضر حاوی 7 داستان است که در هر یک از این داستانها به شرح سرگذشت قهرمانانی پرداخته شده است.
فهرست داستانهای این کتاب:
سردار سترگ: بابک پهلوان
هم عیار و هم پهلوان: نصر بستی
پهلوانی دلاوری می آورد
آنکس که امپراطور روم را اسیر کرد
پهلوان علیشاه بمی
نستوه
پهلوان جنگ چگونه جهانگشایی بزرگ شد
توضیحات : این کتاب شامل 11 داستان سه پلشک، رفقا فقط دوستان پولدار میخواهند، مالیه چی های نابغه، بچه ی عجیب، غم مردم اشتها را کور میکند، انشاءالله گربه است، زنده باد قانون، خانه ی ما، بالاخره اعتراف کردند، سکسکه و از کجا آورده ای است.
صدای یک پیرمرد لاغر مردنی از میان انبوه جمعیت، هم همه داخل سالن قطار را در هم شکست «برادر ما آدم نمیشیم!» بلافاصله دیگران نیز به حالت تصدیق «البته کاملا صحیح است، درسته، نمیشیم.» سرشان را تکان دادند. اما در این میان یکی دراومد و گفت: «این چه جور حرف زدنیه آقا…شما همه را با خودتون قیاس میکنین! چه خوب گفتهاند که: «کافر همه را به کیش خود پندارد» خواهش میکنم حرفتونو پس بگیرین.»
من که اون وقتها جوانی بیست و پنج ساله بودم با این یکی همصدا شدم و در حالی که خونم به جوش آمده بود با اعتراض گفتم:
– آخه حیا هم واسه آدمیزاد خوب چیزیه!
پیرمرد مسافر که همان جور از زور عصبانیت دیک دیک میلرزید دوباره داد زد:
– ما آدم نمیشیم.
توضیحات : روسپیهای نازنین اثر منوچهر فرادیس روایت تلخی از واقعیت های درونی جامعه است. روایت آن از چگونگی سپری شدن زندگی روسپیان، روایت اش از شهوت پرستی مردانی که فکر و ذکر شان ارضاء نیاز های جنسی شان است، روایت تلخ زندگی یکی از شخصیتهای داستان ( ریحانه )، بیانی از ناهنجاری های موجود، حکایتی از آنچه که زیر پوست شهر میگذرد و… رمان را برای خواننده جذاب میسازد.
توضیحات : ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمد شاه قاجار تحصیل میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشورشان را بخوانند. ما بهانه آوردیم که عدۀمان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خواهد خواند. چارهای نداشتیم دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و کسی هم که اینجا فارسی بلد نیست که بداند و اعتراض کند. اشعار مختلفی از سعدی و حافظ با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد به صورت سرود خواند.
توضیحات : زن و بازیچه که اکنون در دست خواننده قرار دارد، شاید زیباترین اثر لوئیس باشد. پاره ای از ادبا آن را صرف نظر از ترانه های میلیتیس، شاهکار لوئیس می دانند و به عقیده عده ای از نویسندگان و از آن میان «کلود فارر» نویسنده معاصر فرانسوی، داستان زن و بازیچه «کاملترین رمان جهان» است و هرگز رمانی نوشته نشده است که از لحاظ کمال بتواند با آن برابری کند. در این کتاب، شاعر دو موضوع بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده است: سادیسم و مازوخیسم. شما در این کتاب شرح حال زنی را میخوانید که هم دوست دارد بیازارد و هم دوست دارد که جفا بکشد. قدرت نویسنده در این کتاب حیرت آور است. داستان دو بازیگر دارد و عجیب آنکه یکی از این دو بازیگر خاموش است اما با آنکه یک مرد حرف می زند، انسان به همه رموز روح یک زن پی می برد و به سرنوشت مردی پی می برد که بازیچه دست زنی شده است.
توضیحات : داستانهایی که در این مجموعه می خوانیم: پس انداز کارمند – آبجی وکیل – حراج واقعی – شاگرد سلمانی – عمومی عزیزم چند بار دفن شد؟ – بهار – مردی که به تیر چراغ برق بسته شده بود – کنگره پزشکان – قهرمان رقص – خانه مستقل – استاد نطقهای آتشین – قبل از اینکه جنگ اتمی شروع شود – چگونه کارخانه دار شدم – خانه اجاره ای – گردن بند – میکروب نایاب – کادیلاک من
توضیحات : رستوران کوریلا با محله هارلم فاصله چندانی نداشت. صاحب پیر زن سفید مویی بود که نسبت خود را به بارون های فرانسوی می رساند و اسمش ژیگوما بود. وقتی که پات به من گفت طبق گزارشات شهربانی در این رستوران اعمال خلافی انجام می گیرد و آنجا مرکز تجمع دسته ای از گانگسترها شده است، تعجب کردم زیرا از ژیگوما این کارها را بعید می دانستم. قریب هفت سال بود که او این رستوران را اداره می کرد و در این مدت کوچکترین عمل خلاف قانون انجام نداده بود و اگر اینطور که پات می گفت به کارهای ناشایستی اقدام می نمود، می بایست اقرار کنم که واقعا با همه زرنگی فریب این پیرزن را خورده بودم…
توضیحات : در دانشگاه کمبریج، در شهر بزرگ لندن، دانش آموزی بود که هولی نام داشت و او اگرچه بدترکیب و زشت بود ولی طینتی پاک و اخلاقی نیکو داشت. شبی از شبهای سرد زمستان، هولی در اتاق خود در دانشگاه کمبریج مشغول مطالعه بود که دوست او اوفنسی داخل اتاق شد و به او گفت: “هولی عزیزم وقت مردنم رسیده و می خواهم تو را وکیل و وصی طفل پنج ساله خود که مادرش چندین سال پیش این جهان را بدرود گفته است بنمایم، اکنون گوش به سرگذشت من بده..
توضیحات : داستانی پرهیجان از یک عملیات جاسوسی طولانی و پر خطر. اریک اریکسن قهرمان کتاب در پوشش دوستی و نزدیکی با نازیها، به نفع متفقین جاسوسی میکند. باید هر قدم را در راه دراز و خطرناکی که در پیش دارد با شجاعت و احتیاط جلو بگذارد. کوچکترین لغزش به قیمت جانش تمام خواهد شد. از این قهرمانان در دورۀ جنگ جهانی دوم کم نبودهاند…
لکساندر کلین نویسنده داستانهای مهیج جاسوسی (1918-2002) عمدۀ شهرت خود را مدیون کتاب مستند «خائن ساختگی»(در ایران مشهور به «مامور دوجانبه») است که بر اساس ماجراهای دوران جنگ جهانی دوم اریک “رد” اریکسون (1890-1983) نوشته شده است. کارگزار نفتی سوئدی تبار که در فاصله سالهای 1939 تا 1945 با تظاهر به نازی بودن بیش از سی بار از آلمان بازدید کرد. یکی از اهداف اصلی او جاسوسی دربارۀ تحقیقات آلمانیها در زمینه تولید روغنهای ترکیبی بود. اریکسون فرزند یک خانواده مهاجر سوئدی که در آمریکا به دنیا آمده و در دانشگاه کُرنل درس خوانده بود، در سال 1924 به سوئد مهاجرت کرده و در دهه 1930 تابعیت آن کشور را به دست آورده بود. اما با شعلهور شدن آتش جنگ جهانی دوم به درخواست دفتر خدمات راهبردی یا اُ. اس. اس جهت جاسوسی به نفع متفقین پاسخ مثبت داد.
توضیحات : مارادونا، دروازه بان های پلاستیکی و آن پنالتی سرنوشت ساز که گل شد؟ گل نشد؟ چه شد؟ به پیش باز کدام حادثه می رویم، در پیچ و خم این جهان؟ دیه گو آرماندو مارادونا، قهرمان عاصی شهر سیاه، به مصاف سایه ها میرود. دلهره… اضطراب… ترس… تشویش، در دروازه بان های پلاستیکی در این قصه هیجان انگیز با ما همراه باشید! قهرمان! تماشاگران به انتظار تو نشسته اند (و آن پنالتی سرنوشت ساز…) از پیله ات بیرون بیا و داستان را آغاز کن. یک قصه سراسر ترس، هیجان و البته شادی و نشاط (که گل شد؟) مارادونا به جنگ سیاهی می رود (که گل نشد؟…) قصه ای عبرت آموز از تیرها و دروازه ها و توپ ها (چه شد؟…)
توضیحات : محمد نصرت نسین معروف به عزیز نسین، شاعر، نویسنده و مترجم در سال 1915 در استانبول به دنیا آمد. در سال 1935 وارد مدرسهی نظامی کولهلی شد و در سال 1937 در مدرسهی جنگ آنکارا به تحصیل ادامه داد و به درجهی ستوانی رسید.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بهت گفته بودم که چطور با جنبوجوش زیاد، من رو توی آمبولانس گذاشتن. حالا به اتفاقاتی که بعد از اون به سر مردهم اومد گوش کن. ماجراهای کتاب بیستهزار فرسنگ زیر دریا در مقابل ماجراهای یه روز گردش من با آمبولانس چیزی نیست. من رو دراز به دراز پشت آمبولانس خوابونده بودن. یهو فکر کردم سوار تاکسی شدم. ترسیدم راننده ازم کرایه بخواد. یادم افتاد مردم و از این موضوع خیالم راحت شد